باهام بیا

2.1K 120 25
                                    

الما:
از حموم اومدم و از چیزی که دیدم شوکه شدم، زین رو تختم نشسته بود و ارنج هاش رو زانو هاش بود، با نیشخند گفتم: دلت برام تنگ شد آقا؟
_نه فقط خواستم بگم هر اتفاقی که بین مون افتاده رو فراموش کن
_چی؟ فکرکردی من مثل دخترای بی ارزش دورتم که هروقت دلت خواست ازم استفاده کنی بعد بزاریم کنار؟
قبلا ازینکه جمله بعدیم رو بگم خیلی سریع پاشد و گردنمو گرفت
_ببین خانم کوچولو تو اگه بی ارزش نبودی بهم التماس نمیکردی که رابطه جنسی داشته باشیم، یادت نره تو اول کرم ریختی، بعدشم اگه بخوای بین منو کاترین فاصله بندازی، جوری گردنت رو میشکنم که بین تک تک استخون هات چند سانت فاصله بیوفته.
بعد هولم داد سمت دیوار و رفت بیرون
اون واقعا دیوونس! چجوری انقدر زود تغییر فاز میده، اشک تپ چشام جمع شد و گردنم رو مالیدم، چرا هیچکی منو دوست نداره؟ چرا هیچکی سعی نمیکنه منو درک کنه؟ انگار من آفریده شدم که سرزنش بشم

کاترین:
توی اتاق تکیم نشسته بودم و کشوم رو مرتب میکردم، از بیکاری فقط همین به ذهنم رسید تا یکم خودمو از اشفتگی فکری خلاص کنم، چشمم افتاد به لباس خواب توری سفیدم، یه لبخند رو لبم نشست، یادش بخیر
یهو زین بدون اینکه در بزنه اومد تو اتاق، رنگش پریده بود و نفساش نامنظم بود
هول شدم سریع گفتم: زین حالت خوبه؟
_معذرت میخوام
_نه من معذرت میخوام، اون روز زیاده روی کردم
تقریبا داد زد:انقدر مهربون نباش این منو کلافه تر میکنه،وجدانم داره منو به فاک میده
بلند شدم رفتم سمتش، تو چشمای کاراملیش نگاه کردم و فقط پریشونی دیدم، نشستم رو تخت
_بیا سرتو بزار رو پام
سرشو گذاشت رو پام، مظلومیتش شبیه اون زینی که اوایل میشناختم شده بود، موهاشو که ناز کردم نفساش منظم تر شد، با لحن ناراحت گفت: من برای تو کم ام، تو لیاقت یه مرد واقعی رو داری نه یه پسره لوسه دیوو...
حرفشو تموم نکرده بود که دستمو گذاشتم رو دهنش، سعی کردم لحنم بازیگوش باشه، با شیطنت گفتم: من که دیوونه تر از تو ام، وگرنه اگه دیوونه نبودم الان اینجوری ساکت نمیشستم، یه آدم سالم وقتی با یه مرد جذاب که عصبی ام هست تنها میشه، عشقبازی میکنه
خندید و گفت: توله سگ، جدی میگم
_زین من بیرون رفتن رو نمیخوام، قبلا میخواستم ولی دیگه مهم نبست، رفت آمد با چهار تا دوست که چشمشون دنبال دوست پسرمه رو نمیخوام، فقط میخوام هرچند وقت یبار بریم به خانوادم سر بزنیم و با لورا تنها باشم
_چشم هرچی پرنسس امر کنن
خندیدم اونم خندید، سرشو از رو پام برداشت و رو به روم نشست
_باهام بیا
یه ابروم رو دادم بالا و گفتم:کجا؟
_یجای باحال، پاشو حاضر شو به لورا ام بگو میریم دنبالش
_جدددی؟ (تقریبا جیغ زدم)
_اره شیطونک، فقط گفته باشم، آخرین باریه که میای این اتاق، باید پیش خودم بخوابی

زین:
لورا و کاترین تو ماشین میگفتن و میخندیدن، از اینه نگاهشون میکردم، مثل بچه های مدرسه ای بودن، لورا اول ازم ترسید ولی من بااون کاری ندارم ، طرف حساب من اون استایلز عوضیه، این دختر با سادگیش و شیطنتش کاترین رو خوشحال میکنه پس منم خوشحالم، سعی میکردم فراموش کنم ولی هنوز الما جلو چشممه، ازش سو استفاده کردم و بعد تهدیدش کردم، بهش تیکه انداختم که بی ارزشه، به دختری که یه عمر بهش تجاوز شده و تحقیرش کردن! لعنت به من، داشتم همینجوری فرمون رو با ناخونم خراش میدادم که تازه یادم اومد کجا میخواستیم بریم، وقتی رسیدیم کاترین و لورا جیغ میزدن و اینور اونور میدوییدن، دختر کوچولوی من!
من تاحالا شهربازی نرفته بودم ولی تجربیه باحالی بود مخصوصا وقتی توی تونل وحشت کاترین میچسبید به بازوم، احساس قدرت میکردم، فقط من عصبی ام، استرس و هیجان برای اعصابم مثل سَم(ثَم،صَم) میمونه، اما فقط یه شبه، باید بخاطر کاترین خودمو خوشحال نشون بدم، البته من خوشحالم فقط مشکلم با صدای بلند جیغه.
یه آقایی اونجا وایساده بود و دستش دوربین بود، میگفت همون موقع عکس رو ظاهر میکنه میده، زیر گوش کاترین گفتم: برو با دوستت عکس بگیر یادگاری میشه
_اخه قیمت این عکس فوری ها زیاده، امشب زیاد خرج کردیم
_تو فوق العاده ای دختر، نمیخواد به این چیزا فکرکنی عزیزم، پولای من تموم نمیشن، هرچقدر دلت می‌خواد خوش بگذرون
_اخه اینجوری نمیشه که
دستشو گرفتم و بوس کردم بعد گفتم: برای منوتو همه چیزمیشه

یه آقایی اونجا وایساده بود و دستش دوربین بود، میگفت همون موقع عکس رو ظاهر میکنه میده، زیر گوش کاترین گفتم: برو با دوستت عکس بگیر یادگاری میشه_اخه قیمت این عکس فوری ها زیاده، امشب زیاد خرج کردیم_تو فوق العاده ای دختر، نمیخواد به این چیزا فکرکنی عزی...

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

*عکساشون(خیلی لورا رو دوست دارم خودم)

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.

*عکساشون(خیلی لورا رو دوست دارم خودم)

بااینکه به کاترین گفتم پولش مهم نیست اما بازم فقط دوتا عکس گرفت، میدونه هرچقدر اراده کنم توی حسابم هس ولی بازم رعایت میکنه، این دختره منه

خب بروبچ نظرتون درباره حرفای زین به الما چی بود؟

Crazy  +18Donde viven las historias. Descúbrelo ahora