SEX!

3.1K 112 47
                                    

الما:
فکرمیکردم آب سرد میتونه بهم شوک بده تا یکم از فکر و خیال بیام بیرون ولی من هنوزم فکرم پیشه لیامه، نمیتونم تصورکنم که اون دست رد بزنه به من اونم وقتی که تازه فهمیده دوسش دارم
تو فکرش بودم که در حموم یهو باز شد! جیغ زدم و پشتمو کردم به در، سرمو که برگردوندم دیدم لیامه!!!!
الان توقع دیدن هرکسی حتی ناپدریم رو جلوی در داشتم ولی دیدن لیام نه. اون اینجا چیکار میکنه؟
قلبم تند تند میزد خجالت میکشیدم ازش
سرمو برگردوندم سمت دیوار و سعی کردم نفسامو منظم کنم ولی هم بخاطر شوک دیدن لیام توی حموم اتاقم هم بخاطر آب سرد نمیتونستم درست نفس بکشم، یهو دوتا دست دور کمرم حلقه شدن، لیام ام بخاطر آب سرد نفسشو با صدا بیرون داد، دستشو روی شیکم تکون داد و زیر گوشم گفت: دختری که انقدر هاته نباید گرمای بدنشو بخاطر آب سرد از دست بده، بعد یکی از دستاشو برد سمت شیر آب و داغش کرد، بعد همون دستش رو گذاشت رو گردنم و آروم فشار داد و همزمان زبونشو رو گوشم کشید
نفساش بوی الکل میدادن
من داشتم دیوونه میشدم، از پشت خودشو به کونم چسبونده بود و برامدگی شو به خوبی حس میکردم،زبون گرمش و حرکت دستاش و بوی الکلش همشون داشتن منو به فاک میدادن
آب دهنمو بزور قورت دادم و برگشتم سمتش، اون چجوری میتونه انقدر سکسی باشه؟
آب روی تیشرت سفیدش ریخته بود و عضله هاش معلوم شده بودن، نصف موهاش تو صورتش ریخته بود و وقتی نگاهم به شلوارکش افتاد نفسمو حبس شد!
ناخوداگاه با دیدن اینکه برای من راست کرده لبمو گاز گرفتم.
چونمو گرفت و سرمو گرفت بالا، یه نیشخند رو لبش بود که تاحالا اینجوری ندیده بودمش، با صدای خمار گفت: به چی نگاه میکنی؟
هول شدم نمیدونستم باید چی بگم
چنبار گفتم من ، من ، من
که یهو لباشو گذاشت رو لبام، خیلی آروم کارشو میکرد و من تحمل این آرامش رو نداشتم، دلم میخواست وحشیانه گازم بگیره و زودتر کارو تموم کنه ولی اون با آرامش میبوسیدم و لبامو مک میزد و دستشو رو کمرم میکشید
تاحالا انقدر تحریک نشده بودم، پایین تیشرت شو گرفتم و سریع از تنش دروردمش ، رو زانو هام نشستم و دکمه ی شلوارک شو باز کردم، میخواستم شرت شم در بیارم که بلندم کرد و چسبوندتم به دیوار، دستامو گرفت بالا و تنشو چسبوند به تنم
گردنمو مک زد و اومد بالا تا رسید به چونم، آروم چونمو گاز گرفت، انقد نفس نفس زده بودم که دیگه نمیتونستم وایسم فقط میخواستم بخوابم و دیک لعنتیشو تو خودم حس کنم
لیس به لبم زد و گفت: تحملت تموم شده؟
سرمو به نشونه ی اره تکون دادم و گفتم:لطفا لطفا
آب رو بست و منو مثل عروسا بلند کرد، همونجوری خیس منو انداخت رو تخت، لباسایی که رو تخت بود رو انداخت پایین ولی سوتینم رو نگه داشت، خیلی محکم و تحریک کننده سوتینمو بو کشید و بوسش کرد بعد انداختش اونور، دوتا دستاشو گذاشت دور تنم و دولا شد روم، شروع کرد مک زدن سینه هام، ناله هام بلندتر میشدن و بیشتر ازش خواهش میکردم، میخواستم دستمو بزارم رو خودم و خودم خودمو بمالم چون لیام داشت دیوونم میکرد
ولی دستمو گرفت بالا سرم و گفت: هرزه ی کوچولو تحملت تموم شده؟
منم دوباره داد زدم لطفا لیام شروعش کن
نیشخند زد و دستشو گذاشت روم، با برخورد دستش به پایین تنم یه ذره پریدم ولی میخواستمش
شروع کرد به مالوندنم ولی خیلی آروم، بااونیکی دستش دوتا دستامو بالا سرم نگه داشته بود که دخالتی نکنم، ولی من نمیخواستم آروم باشه من میخواستم خیلی تند و وحشیانه باشه
با ناله گفتم:خواهش میکنم لیام تندتر
لبمو محکم بوس کرد و گفت: میخوام باهات قرارداد ببندم
_توی این موقعیت این چه حرفیه که میزنی؟ لطفا کارتو بکن
+من میشم فاکر تو، یا دوست پسر یا هرچیزی که خودت اسمشو میزاری، هروقت که بخوای سکس میکنیم بیرون میریم فیلم میبینیم و مست میکنیم این چیزیه که تو میخوای اره؟
بین ناله هام گفتم:این تمام چیزیه که از دنیا میخوام اخ
+باشه من قبول میکنم که اینجوری کنارت باشم به شرطی که تو بهم بگی کاترین کجاست
_اگه بهت بگم تمام چیزایی که همین الان گفتی رو از دست میدم.
گونمو بوس کرد و دستشو از لای پام برداشت برد سمت دهنش، انگشتای خودشو مک زد و گفت: من نمیتونم کاترینو از چنگ زین در بیارم اون خیلی کله گنده تر از این حرفاس ولی میخوام بدونم که کجاس و حالش خوبه یا نه بعدش میشم برای تو برای همیشه
_باشه بهت میگم ولی اول باید خدمات تو ببینم چندوقت تا بفهمم ارزششو داری یا نه
لب شو گاز گرفت و گفت: تو هرزه ی کوچولو داری منو عصبی میکنی، ینی هنوز متوجه نشدی که من چقدر خوب میتونم تحریکت کنم؟
نیشخند زدم و گفتم: الان مستی باید ببینم تو حالتای دیگه چجوری ای.
اون فکرکرده من احمقم ولی من ازون باهوش تر و موذی ترم! ولی بازی خوبی رو راه انداخت اینجوری من از خودش لذت میبرم و هرچقدر که دلم بخواد طول میدم فهمیدنش رو
تو فکربودم که یهو دیک شو بدون هیچ مقدمه ای خیلی محکم تا ته فرو کرد توم، نفسم بالا نمیومد
جیغ زدم و به ملافه چنگ زدم، لعنتی اون خیلی بزرگه
دستامو بالا سرم نگه داشت و بین نفس نفس زدناش گفت: قبوله ولی اینو بدون که هرموقع بخوای منو بپیچونی بد بلایی سرت میاد

خب خب فعلا که الما چیزی رو که میخواسته بدست اورده، زین و کاترین ام که دارن با ارامش زندگی شونو میکنن پس فقط این وسط سر لیام بی کلاه مونده
بنظرتون چی قراره بشه؟😍

Crazy  +18Where stories live. Discover now