عدد پی

716 131 22
                                    

جنی و لیسا توی پارک روی زیر اندازی که روی چمن‌ها پهن کرده بودن نشسته و داشتن از هوای صاف بهاری در کنار هم لذت میبردن ، جنی کتاب درسیش رو کنار گذاشت و گفت: پیش خودم فکر میکنم اگه یکم کمتر درس بخونم خیلی بهتر میشه
مجله‌ای که دست لیسا بود سخت جذبش کرده بود و باعث شد فقط هوم ساده‌ای بگه و جنی رو رنجیده کنه و وادارش کرد تا مجله رو از دست‌های لیسا بکشه و گفت: اصلا شنیدی چی گفتم؟
لیسا نگاهی به جنی کرد و گفت: متاسفم واقعا متاسفم ولی داشتم یه مقاله راجع به عدد پی میخوندم
جنی اخمی کرد و جواب داد: من دوست دخترشم و توجه‌ کمتری نسبت به عدد پی به من میشه واقعا باعث افتخاره
لیسا دست‌های جنی رو محکم گرفت و بوسه‌ای روی گونه‌اش گذاشت و گفت: اینقدر اخمو نباش
جنی لیسا رو پس زد و خودش رو مشغول خوندن کتابش نشون داد‌ و لیسا ادامه داد:میخوای بدونی توی اون مقاله چی نوشته بود؟
جنی چپ چپ نگاه به لیسا کرد و گفت: اگه اینقدر برات مهمه بگو
لیسا پشت دست جنی رو با انگشت شستش نوازشی کرد و گفت: اون تو نوشته بود که عدد پی فقط یه 3.14 ساده نیست که باهاش محیط یا مساحت دایره رو حساب کنیم ، اون تا بی‌نهایت رقم ادامه داره و میدونی چی جالبه همه‌ی ترکیب‌های عددی ، همه الگوریتم‌ها رو توی خودش جا داده مثلا تاریخ‌های تولدمون یا حتی چیزی مثل یازده سپتامبر جالب نیست؟
جنی روی چمن دراز کشید و سرش رو روی پای لیسا گذاشت و پرسید: یعنی میخوای بگی همه چیز اونجا هست؟ همه چیز همه چیز؟
لیسا دستی توی موهای جنی که امروز ترجیح داده بود  بازشون بذاره کرد و اینطور جواب داد: اون مقاله که اینو میگه
جنی لبخندی زد و گفت:این باعث میشه آدم احساس کوچیک بودن بکنه اینکه تاریخ تولدت کنار تاریخ تولد میلیاردها آدم دیگه توی عدد پی جا شده باشه یا مثلا تاریخ اولین دیدارمون کنار تاریخ اولین دیدار رومئو و ژولیت باشه ، این باعث میشه پی ببریم چقدر کوچیکیم
لیسا خنده‌ای کرد و بوسه‌ی کوچیکی به پیشونی جنی زد جنی با تعجب پرسید: این برای چی بود؟ چرا داری میخندی؟
لیسا با خنده گفت: رومئو و ژولیت شخصیت‌های واقعی نبودن
جنی با تعجب پرسید: جدی میگی؟ مطمئنی؟ اگه اونا واقعی نبودن جک و رُز چی؟
لیسا سری تکون داد و گفت: متاسفم جنی اونا هم واقعی نبودن ، جک رُز فقط برای ساختن فیلم به کشتی تایتانیک اضافه شدن
جنی ناراحت به آسمون نگاه کرد و گفت: چه حیف
لیسا جنی رو از روی پاش بلند کرد و گفت: من معمولا اینقدر مثبت نیستم اما میشه بگی چرا حیف؟ جک و رُز ، رومئو و ژولیت هر دو از بزرگ‌ترین تراژدی‌ها بودن پس نباید خوشحال باشیم که واقعی نبودن؟
جنی کتابش رو توی دستش گرفت و سعی کرد صفحه‌ای که داشت میخوند رو پیدا کنه و گفت : ولی اونا عشق زیبایی داشتن میدونی؟
لیسا به دستاش تکیه زد و گفت: عشق چه فایده‌ای داره وقتی هیچکدوم به وصال نرسیدن
جنی سری تکون داد و گفت: شاید قشنگی این عشق‌ها به مسیرشون باشه نه نتیجه‌اشون ، اگه اینطور نگاه کنی متوجه میشی که عشق‌های زیبا هیچوقت وصال نداشتن
لیسا مجله رو دوباره به دست گرفت و گفت: نه من همون ترجیح میدم یه عشق زشت داشته باشم ولی به وصال معشوقم برسم

How To Murder Your Own Family | JenlisaDonde viven las historias. Descúbrelo ahora