فاصله

384 58 23
                                    




چندین ماه از شروع سال تحصیلی گذشته بود و بی‌قراری های رها امان خودش و آرام را بریده بود.

از آنجایی که آرام نمی‌توانست آزادانه با رها وقت بگذراند بوستانی مخصوص بانوان را انتخاب کردند.

همه چیز به بهترین نحو ممکن پیش میرفت تا لحظه ای که مادر رها با گوشی تلفن وارد اتاق اش شد و با گفتن " یکی از دوستات پشت خطه" بیرون رفت.

با تعجب گوشی را به گوش اش رساند.

" الو؟"

" خیلی بیشعوری با آرام قرار بیرون میزاری و به من نمیگی؟"

و آن صدا برای نابود کردن تمام حس های خوبی که در رها از زمان تصمیم گیری ها ریشه کرده بودند کافی بود.

" آم..... کی بهت گفته که میخوایم بریم بیرون؟"

" خودش گفته.... دنبال منم باید بیای هر دو جفت اسکیت هاتم بیار "

با عصبانیت چشمانش را بست و تماس را قطع کرد.

انگار قرار نبود  چیزی طبق نقشه هایش پیشرود.

تصویر آرام که دست در دست اش و کنار هم از بین گل ها قدم میزدند...

حس لمس گونه های برفی و گرمای دستانش...

برق چشمانش هنگامی که انگشتان رها از بین آبشار گیسوان اش میپیچد...

همه و همه در مقابل چشم اش به آتش کشیده و خاکستر شد.

با حزن و اندوه وسایل مورد نیاز را جمع کرد و آماده شد.





قرار تجدید دیدار با بدترین حالت شروع شد.

رها از سنگینی چیز هایی که حمل میکرد نفس اش بریده بود.

یک کوله پر از خوراکی های مختلف، زیر انداز و دو جفت اسکیت را به زور با خود میکشید و پشت سر آرام و احمدی راد حرکت میکرد.

آرام هر از گاهی به سمت اش میچرخید و  در پاسخ پرسش پی در پی " مطمئنی سختت نیست؟ میخوای کمکت کنم؟ " تنها جواب منفی میگرفت در حالی که احمدی راد وانمود میکرد چیزی نمیشنود و خود را به زحمت نمی‌انداخت.

باقی زمانی که در بوستان گذشت هیچ کدام مطابق خواسته های رها نبود؛ احمدی راد لحظه ای تنهایشان نمی‌گذاشت و این حقیقت که در کلاس مدرسه هم صندلی کنار آرام، جای رها، را اشغال کرده بود اوضاع را بدتر از پیش کرد.

احمدی راد با جملاتی از قبیل :

" چرا اینقدر بی‌ادب شدی؟"

" این چه طرز حرف زدنه ؟ "

" درست صحبت کن"

به سرزنش رها پرداخته بود.

تنها حضور آرام انگیزه ای برای تحمل جو عذاب دهنده برای رها بود.

ولی حس متفاوت تری هم بین آرام و رها ایجاد شده بود....

حسی ناخوشایند....

ناآشنا و دردناک...

حس تلخ فاصله

_____________________________________
سلام بچه ها امیدوارم حالتون خوب باشه... میخوام سرعت آپدیت ها رو بیشتر کنم.
و لطفا تو خونه بمونید❤

CharmerWhere stories live. Discover now