غلتی زد و با حس سردرد بدش اخمی کرد و پلکای خسته اش رو از هم باز کرد.یادش نمیومد چه اتفاقی افتاده ، حتی نمیدونست الان کیه یا اینکه کجاست!
دوباره غلطی زد و بدن کوفته اش رو این دفعه آروم از روی تخت بلند کرد.
لبش بدجور درد میکرد و حس اینو داشت که قراره کنده شه ، اصلا شاید تا الان لباش رو از دست داده بود و خودش متوجه نبود !! چرا انقدر لباش درد میکرد؟!
یکم به اطراف نگاه انداخت تا بالاخره فهمید که اینجا اتاق چانه ، چند وقته گذشته بجای اینکه تو اتاق خودش باشه مدام اینجا از خواب بیدار میشد و اصلا هم ناراحت نبود ولی یهو به این فکر کرد که چان یه پسر نرماله و کارای اون فقط ممکنه زندگیش رو بهم بریزه...
نفس عمیقی کشید و پاهای لختش رو روی زمین قرار داد .
نگاهی به لباساش انداخت ، هنوزم شلوار جین دیروزی پاش بود و فقط پیراهنش با یکی از بلوزهای چان عوض شده بود و سر جوراباش هم معلوم نبود چه بلایی اومده.
روی پاهاش ایستاد که فقط نتیجه اش شده بود سیاهی رفتن چشماش و یه سرگیجه ی ازار دهنده .
یکم که دستش رو به دیوار تکیه داد حالش جا اومد و راه افتاد سمتِ درِ بازِ اتاق و بعدِ اون با شنیدن صداهایی که از آشپزخونه میومد سمتش رفت .
چان بود که داشت یه کاری میکرد و همینطور هیچول .
+سلام
با صدای گرفته ای گفت و نظر اون دوتا رو که انگاری داشتن با هم دعوا میکردن به خودش جلب کرد .
*بیونیییی
هیچول گفت و سمتش اومد و دستاش رو دو طرف شونه های بک گذاشت و با استرس خیره اش شد .
چشماش تنگ شده بود و بک شوکه فقط پلک میزد و سعی میکرد دستای هیچول رو از خودش بِکَنّه .
+ااا هیچول شی...خوبی؟!
*آره من خوبم
هیچول با حالت مشکوکی روش رو برگردوند سمت چان و با لحن طلبکاری گفت .
چان اما بیتوجه مشغول کارش بود که باعث شد هیچول تند بره طرفش و سقلمه ای بهش بزنه .
*وحشی صد بار نگفتم...
بک فقط تونست اول حرفاش رو بشنوه چون
بقیه اش رو هیس هیس مانند زیر گوش چان گفت و دوباره کوبید به پهلوش .خسته پلکی زد و رفت طرفشون و کنار چان وایساد و تو دیگِ روی گاز رو نگاه کرد .
داشت براش سوپ میپخت نه؟
_خوبی؟
+اهم
بک فقط سر تکون داد و مثل بچه های کنجکاو به حرکت دست های چان خیره موند .
BẠN ĐANG ĐỌC
🌲my caretaker🌲 [کامل شده]
Fanfiction🧜♂️My caretaker🧜♂️ نام: سرایدار من نویسنده: BOOM ژانر: درام، فلاف، طنز، اسمات،... کاپل: چانبک . . . 🍂خلاصه🍂 بیون بکهیون یه تحصیل کرده تو رشتهی مهندسی کشاورزیـه و برای نوشتن پایان نامهاش به پول و تمرکز احتیاج داره و بخاطر همین هم سرایدار ویل...