خیره به فضای بیرون بود و ذهنش خالی از هر چیزی...درست بعد اینکه تو ماشین نشسته بودن انگار مخش از همه چی خالی شده بود .
شاید بخاطر شوکی بود که از رل زدنش با چان بود !!!
خسته نفسی کشید و با آروم شدن حرکت ماشین تو جاش صاف تر نشست .
_بریم بالا؟
چان پرسید و بک گیج پلک زد .
+هم؟!
_بریم بالا لباساتو عوض کنی
+اها باشه بریم
بعدِ حرفِ بک هر دو پیاده شدن و چان بعد قفل کردن در خودش رو به کنار بک رسوند و معذب انگشتاش رو تو انگشتای بک پیچید و تقریبا پسرکِ تو فضا رو دنبال خودش کشید .
بک هم با سری که تو یقه خمش کرده بود فقط دنبالش رفت .
واقعا سر اون پدرسوخته ای که نقشه ی این روزا رو میکشید چه بلایی اومده بود؟!
با متوقف شدنشون جلوی در خونه ، چان زنگ رو زد و بعدش طرف بک برگشت و با فاصله ی نزدیکی ازش مشغول تماشاش شد و بک هم فقط شوکه به جلوی لباس چان که زیادی تو افق به نظر میرسید خیره شد .
=کیه؟!
با صدایی که از پشت ایفون اومد بالاخره نگاه
خیره ی چان ازش گرفته شد و سمت در برگشت ولی هنوزم دستش رو ول نکرده بود ._پسر درو باز کن چانم
=هولی فاکینگ شت...چان؟! واقعا خودتی؟! چیشد اومدی اینجا؟! این تقریبا از اتفاقات نادره جهانه
_دهنتو ببند و فقط این در کوفیتو بازش کن
چان غرید و با اتصال دست هاشون بک رو به خودش نزدیک تر کرد .
با باز شدن در و بیرون زدن دوتا سر کنجکاو بک لبش رو گزید و از زیر چشم خیره ی چشم های متعجب هیچول و مامانش شد .
هیچول با دهن باز ، گیج به دست های قفل شده اشون نگاه کرد و بعد نگاهش بالا اومد و تو تخم چشم های چان خیره شد .
=اینجا چه خبره؟!
چان بدون توجه به دوتاشون از بینشون رد شد و بکهیون رو هم دنبال خودش کشید .
هیچول تند در رو بست و پشت سر مامانش که پا به پای بک و چان داخل میرفتن میرفت ، رفت...
*بیاین بیاین بشینین اینجا
زن تند تند مبل نرم رو براشون مرتب کرد و اشاره زد که بشینن .
چان خیلی تخس نشست و بک هم آروم کنارش نشست و مثل بچه هایی که رفتن به جای جدید و از پدر مادرشون جدا نمیشن چسبید به چان و با مظلومیت خیره ی چشم های ذوق زده ی مامان هیچول شد .
*چی میخورین پسرا؟
_ممنون فقط یه دست لباس واسه امشبِ بکهیون میخوایم...نتونستیم برگردیم ویلا و الانم باید بریم یه جایی همین اطراف
YOU ARE READING
🌲my caretaker🌲 [کامل شده]
Fanfiction🧜♂️My caretaker🧜♂️ نام: سرایدار من نویسنده: BOOM ژانر: درام، فلاف، طنز، اسمات،... کاپل: چانبک . . . 🍂خلاصه🍂 بیون بکهیون یه تحصیل کرده تو رشتهی مهندسی کشاورزیـه و برای نوشتن پایان نامهاش به پول و تمرکز احتیاج داره و بخاطر همین هم سرایدار ویل...