ووت میدید نه؟! 🔪🔪🔪
حلالتون نمیکنم اگه فکر کنین بلاهایی که چان سر بک اورده رو خودم دوست دارم سرش بیارم ...
ذهن پاک و معصوم منو این کارا؟؟!!
شگفتا!!!
چطور چنین فکرایی میکنین؟!!!
واقعا متاسفم براتون جوجه های مریض!!!
هر کی ووت نده خره😌
این قسمت دیگه سوپر ووت میخواد.
قشنگ برین تو حس😂💦💦
-----------------------------------------------------------
چان فوری کف دستش رو کوبید روی دهنش و با چشمای از حدقه در اومده بهش توپید .
_لعنت بهت میخوای بچه رو بیدارش کنی؟! انقد وول نزن
با صدای خشدارش دم گوش بکهیونی که خودش رو تکون میداد تا از دستش فرار کنه گفت و یکم آرومش کرد .
_نمیخوام بکشمت که ، بالاخره اول و آخرش باید بدی ، منم دارم بهت کمک میکنم که به ترس هات غلبه کنی
چان عاقل اندر سفیه گفت و بک پوکر پلک زد .
_میخوام دستمو بردارم ، بخدا اگه بخوای جیغ جیغ کنی دهنتو میبندم...تو بخوای یا نخوای من امشب کارمو تا ته میکنم
بک یه نَمه از فکرِ تا ته انجام شدن کار چشماش نم دار شد ولی فقط تند تند سر تکون داد .
چان دستش رو برداشت و به رد انگشتاش روی صورت بک خیره شد که داشت کم کم محو میشد .
+این یه تجاوزه
بک با لحن تخس اما در عین حال مظلومی گفت و چان نیشخندی زد .
_چه تجاوز شیرینی
+یااا
بک اینبار بغ کرده نالید و چان بیشتر کیف کرد .
+چند نفرو تاحالا کردی؟
بک جدی پرسید و چان با تعجب یه ابروش رو بالا انداخت .
_نمیدونم...دیوونه شدی ؟!...خوب خیلی بودن
+فاک یو...پس خیلی بلدی...به من نزدیک نشو نمیخوام زیرت بمیرم
بک ناله ی اعتراض آمیزی کرد و چند بار پاش رو به تخت کوبید ولی چان بی توجه سرش رو توی گردنش فرو کرد و شروع کرد به بوسیدن رد های کبودی که خودش قبلا کشیده بودشون .
_چرا انقدر میترسی توله...شرط میبندم...بعد اینکه...امتحانش کنی...خودت ازم...میخوایش
چان هر بار بین بوسه و گازهایی که از پوست حساس گردنش میگرفت میگفت و بکهیون فقط گیج به سقف بالا سرش خیره بود .
+برقو خاموش کن
مسخ شده گفت و سر چان از گردنش بیرون
اومد .

BẠN ĐANG ĐỌC
🌲my caretaker🌲 [کامل شده]
Fanfiction🧜♂️My caretaker🧜♂️ نام: سرایدار من نویسنده: BOOM ژانر: درام، فلاف، طنز، اسمات،... کاپل: چانبک . . . 🍂خلاصه🍂 بیون بکهیون یه تحصیل کرده تو رشتهی مهندسی کشاورزیـه و برای نوشتن پایان نامهاش به پول و تمرکز احتیاج داره و بخاطر همین هم سرایدار ویل...