🍀Part:22🍀

1.7K 493 162
                                    

ووت بدین خاله ببینه👀😂❤️
______________________________________

اقای بیون خودش رو جلوی پسرش رسوند  و خواست مچش رو بگیره که با دیدن مچ قرمز بکهیون که به وضوح رد چیزی روش تقریبا زخم شده بود برق از سرش پرید و با حرص سمت چان برگشت .

=بی هویتِ اشغال ، پسر منو میزنی؟؟!!

دوباره یه سیلی به اونطرف صورت لمس شده ی چان زد که اینبار صدای شوکه ی سانی و بکهیون دراومد .

+بابااا توروخدا نزنش

=تو خفه شو پسره ی بی چشم و رو...با کسی که بهت تجاوز کرده تو یه خونه زندگی میکنی و گذاشتی اینجوریت کنه؟؟!!

نگاهی منزجر به سر تا پاش انداخت و با بغض ادامه داد .

=پسرِ تپلِ من کجاست؟! یعنی انقدر بی هویت شدی که به هر بنی بشری پا میدی؟؟!!

یهو فازش برگشت و اینبار بدون تردید مچ بکهیون رو چسبید و پشتِ سرِ خودش کشیدش .

بکهیون با درد و گریه تند تند اصرار می‌کرد ولی هیچ گوشِ شنوایی اون اطراف نبود .

چانیول هنوز شوکه بود و صداهای محویی میشنید .

*میخوای بزاری همین جوری برن‌؟! اون مردک با چه جراتی زد به صورتت؟؟؟؟!

سانی دستش رو جلو آورد تا پوست قرمز شده ی چان رو لمس کنه اما چان به خودش اومد و با انزجار صورتش رو عقب کشید .

_فقط گمشو از اینجا برو

گفت و دنبال بکهیون و پدرش دویید بیرون .

بک رو میدید که با تخسی دستش رو می‌کشید و پاهاش رو روی زمین فشار میداد تا نزاره پدرش ببرتش و با گریه فقط عربده می‌کشید .

پا تند کرد و سمتشون رفت و فوری خودش رو جلوی آقای بیون انداخت .

_پدر جان لطفا ببخشید ولی سوتفاهم شده

=سوِ چی چی‌؟! اول اینکه من پدر لعنتی تو نیستم پس اونجوری صدام نکن ، دوم اینکه چی دقیقا این وسط اشتباهه؟! پسر آب رفته ی من یا تجاوزت بهش یا دوست دخترت تو این خونه لعنتی یا مچ ضرب دیده ی پسرم؟؟!!....گمشو از جلوی چشمام نبینمت پسره ی هرزه

+بابا بس کن تو از هیچی خبر نداری

بک داد زد و با تو دهنی که از پدرش خورد شوکه خفه شد .

=حالا به جایی رسیدی که تو روی پدرت از یه متجاوز حمایت میکنی و سرش داد میزنی؟! نه ، مثل اینکه خیلی دور ورت داشته ، فک کردی چون با گرایشت کنار اومدم اجازه میدم هر غلطی که خواستی بکنی؟؟

_آقای بیون لطفا یه لحظه گوش کنید

=اوکی من حاضرم...یک دقیقه وقت داری

و به ساعتش نگاهی انداخت.

=57 ثانیه

_لعنت...باشه باشه باشه...من اون کسی نبودم که به بکهیون تجاوز کرد ، مسئول مچ دستش منم و میدونم این چند وقته خیلی اذیتش کردم ولی من الان دوست پسرشم و قول میدم از این به بعد مراقبش باشم

🌲my caretaker🌲            [کامل شده]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora