🍀Part:20🍀

2K 528 112
                                    

یه قسمت فول سکسی و فول کیوت😂😂😂❤️ووت نداره؟! 😈😈😈😈

______________________________________

نفس های چان به صورتش می‌خورد و حس می‌کرد اگه تا یه دقیقه ی دیگه چان به نگاهِ خیره اش ادامه بده حتما جیشش رو تو شلوارش میزنه .

+چان

با بغض و چشم های پر شده گفت و چان لعنتی به بی جنبه بودنش فرستاد .

_اوکی بیب ، کاریت ندارم که ، چرا گریه میوفتی سریع

چان عصبی گفت و پشیمون از کارش بغلش کرد .

فقط چند ثانیه گذشت و چان با حس لرزش عجیب بک و بعدش صدای بلند گریه اش سر جاش خشک شد .

_فاک

واقعا داشت مرزهای بی ملاحضه بودن رو یکی پس از دیگری طی می‌کرد .

_هیششش ، پسر خوب ، آروم باش

یه دستش رو نوازش وار روی سرش می‌کشید و اون یکی رو روی کمرش بالا و پایین می‌کرد .

بعد چند دقیقه بک بالاخره ساکت شده بود و فقط بخاطر هق هقش تکون می‌خورد و چان میتونست رد خیسِ آبِ دهن و دماغ و اشکش رو روی سینه اش حس کنه و بهش ثابت کنه که قراره خیلی بیشتر از اینا سر رل زدم با یه بیبی چزونده بشه...

آروم بکهیون رو از خودش فاصله داد و به صورت سرخ شده اش نگاهی انداخت .

دستی به گونه های خیسش کشید و پیشونیش رو بوسید .

_ببخشید...

گفت و بک شرمنده با چشم های خیس و معصومش نگاهش کرد .

+من...ببخشید که اینجوری کردم

_اشکال نداره کوچولو

+کوچولو نیستم

با تخسی گفت و چان ناباور خندید .

_اوپس...یادم رفته بود با یه بچه ی تخس سروکاردارم

بک همزمان که اخم داشت خنده ی آرومی کرد .

_برو صورتت رو بشور پسره ی زشت

چان سمت روشویی هلش داد و با خنده گفت .

همراه بک وارد شد و تو خیس کردن صورتش پیش قدم شد ، برخلاف مقاومت های بک کلی خیسش کرد و به واکنشاش خندید .

واقعا تو اینجور موقعیتا به بزرگ بودن خودش میبالید ، چون بک فقط بین بازوهاش دست و پا میزد و تقریبا با گریه ازش میخواست که بس کنه ، ولی خوب آدمی نبود که بیخیالِ خوش گذرونیاش بشه و وقتی مطمئن شد که اون موش کوچولو رو کاملا خیس کرده بیخیالش شد و بی توجه به جیغ جیغش از روشویی خارج شد و بلافاصله مشغول در آوردن کمربندش شد و با باز کردنش اول بلوزش رو از سرش کشید بیرون و  مثل پسر بچه های شلخته پرتش کرد یه طرفی و بعدش شلوارش رو هم به درک واصل کرد.

🌲my caretaker🌲            [کامل شده]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora