ووت ندین پاره این 🔪
برین اون قسمتایی که ووت ندادینو بدین
زود تند سریع☠️☠️☠️☠️☠️☠️☠️☠️☠️☠️☠️☠️☠️☠️
لای پلک های پف دارش رو باز کرد و نگاهش رو تو فضای روشن اطاق چرخوند .
روش رو سمت بکهیونی برگردوند که با لپ های سرخ شده سرش روي بازوش بود و همچنان آروم نفس میکشید و غرق خواب بود .
دوباره پلک گیجی زد و روش رو برگردوند و از میز کنار تخت گوشیش رو برداشت و صفحه اش رو روشن کرد .
فاک!!
ساعت 4 بعد از ظهر بود و اون این موقع خوابیده بود؟!
واقعا این چند وقته سبک زندگیش داغون شده بود!!
با کلافگی گوشیش رو برگردوند سر جاش و سمت بک برگشت و بیخیال دو عالم دوباره بازوش رو دورش حلقه کرد و پیشونیش رو بوسید و بینیش رو تو موهاش فرو کرد .
نفس عمیقی کشید و وقتی دوباره چشم هاش رو باز کرد تازه متوجه نبودن لوکاس شد .
اخمی کرد و سرش رو بلند کرد تا توی اطاق سرک بکشه ولی هیچ جا نبود .
ناچی کرد و آروم دستش رو از زیر سر بک خارج کرد و بعد بالا دادن ملافه تا زیر گردنش از اطاق زد بیرون و اون کوچولوی لعنتی رو درست روی کاناپه وسط پذیرایی دید درحالی که داشت یواشکی یه کاری میکرد .
چان با اخم سمتش رفت و گوشاش رو تیز کرد .
*اهم...چشم...حواسم هست...من بزرگ شدم بلدم...هرچی شد میگم...باشه...منم دوست دارم عمو جووون
با صدای لوسی گفت و گوشی رو جلوی صورتش گرفت و با انگشتای کوچولوش خیلی حرفه ای تماس رو قطع کرد و چان با دیدن شماره ی بابای بک شوکه پلک زد .
اون کوچولوی فضول داشت گزارششون رو به پدر بک میداد؟!
_های؟! بچه کوچولو!
بهش توپید و در حالی که دست به سینه شده بود سمت لوکاسِ خیره سر رفت و روبروش روی کاناپه نشست .
_داشتی چیکار میکردی؟!
*داشتم به عمو بیون میگفتم شماها چیکارا میکردین
چان بخاطر صداقت کودکانه ی لوکاس نیشخندی زد و بخاطر کار خودخواهانه ی پدر بک عصبی دستی لای موهاش کشید .
_اصلا کار درستی نیست که فضولی کنی
*عمو گفته برای هیونگ خوبه چون اون پدرشه و از همه ی دنیا بیشتر دوسش داره حتی از لوکاس
_درسته ، عمو هیونگو دوست داره ولی دلیل نمیشه تو فضولی کنی!
لوکاس در سکوت چند بار متفکر انگشت
اشاره اش رو به کنار لبش زد و بعد به حرف
اومد .
![](https://img.wattpad.com/cover/212997607-288-k474053.jpg)
YOU ARE READING
🌲my caretaker🌲 [کامل شده]
Fanfiction🧜♂️My caretaker🧜♂️ نام: سرایدار من نویسنده: BOOM ژانر: درام، فلاف، طنز، اسمات،... کاپل: چانبک . . . 🍂خلاصه🍂 بیون بکهیون یه تحصیل کرده تو رشتهی مهندسی کشاورزیـه و برای نوشتن پایان نامهاش به پول و تمرکز احتیاج داره و بخاطر همین هم سرایدار ویل...