به شکل عجیب و ناامید کننده ای هم ریدرا کم شدن هم ووتای این چند قسمت آخر 🚶♀️🚶♀️علتشو فهمیدین به منم بگین
اونایی که هستین و میبینین ووت بدین______________________________________
چان کشیدش داخل و در رو پشت سرشون بست و قفلش کرد .
بکهیون فقط به کاراش نگاه میکرد و همزمان داشت با خودش جنگ میکرد که تمام فکرایی که داره ، بیخوده و باید به چانیولش اعتماد کنه .
چان با نیش باز برگشت طرفش و با چشم هایی که برق میزدن نگاهش کرد .
_بک !! چرا نگفتی بهم داری میای ؟!
+میخواستم سورپرایزت کنم...دوست نداشتی ؟!
_چرا !! عاشقش شدم...وااو...اگه تیفانی و داهیون اون بیرون نمیدیدنت باور نمیکردم خودت واقعا اینجایی
بک دیگه نتونست در مقابل لحن شاد و کیوت و معصوم چان طاقت بیاره و زد زیر خنده .
+فضا نبودم که انقدر برات دور از باوره !!
_انقدر عقلمو از دست دادم که حتی چنین فکری کنم ، پس بهم حق بده
چان اینبار آروم نزدیک صورتش گفت و نگاه بک بالا اومد و بهم خیره شدن .
هردو آروم نفس میزدن و به چشم های هم خیره بودن .
حالا که یکم آروم شده بودن دوباره یادشون اومده بود که چقدر دلشون برای هم تنگ شده .
اینبار بک پیش قدم شد و با عجله لب هاش رو روی لب های چان کوبید و هردو با شدت شروع کردن به میک زدن لب های هم .
چان فوری جاهاشون رو عوض کرد و بک رو چسبوند به در و خودش رو بیشتر بهش فشرد .
لب هاشون یه لحظه هم از حرکت نمی ایستاد و تو دهن هم ناله میکردن .
هردو به نفس نفس افتاده بودن که بک بالاخره بی حرکت شد تا چان کار خودش رو بکنه .
چانیول بعد گازی که به لب بالاش زد و صدای اعتراضش رو در آورد ، لب هاش رو آروم آروم به کنار لب بک و از اونجا به گونه و بعد گردنش منتقل کرد و بوسه های سریع و ریزی رو تو هرجایی که مسیرش بود میزاشت .
بوست نازک گردنش رو تو دهن کشید و بعد میکی که بهش زد گازش گرفت و باعث شد بک با اعتراض کف دستاش رو روی سینه اش بزاره و به عقب هولش بده ، اما چان محکم تر تو جاش ایستاد و مانعش شد و کارش رو ادامه داد.
بک با ناله ی کم جونی اعتراض کرد و گرم شدن چشم هاش رو احساس کرد .
پوست اون قسمت از گردنش بشدت سوزش گرفته بود و بهش حس خفگی میداد .
اگه جلوی چان رو نمیگرفت ممکن بود پوستشو بکنه !!
+اخخخ چان...خیلی درد گرفت
![](https://img.wattpad.com/cover/212997607-288-k474053.jpg)
ESTÁS LEYENDO
🌲my caretaker🌲 [کامل شده]
Fanfic🧜♂️My caretaker🧜♂️ نام: سرایدار من نویسنده: BOOM ژانر: درام، فلاف، طنز، اسمات،... کاپل: چانبک . . . 🍂خلاصه🍂 بیون بکهیون یه تحصیل کرده تو رشتهی مهندسی کشاورزیـه و برای نوشتن پایان نامهاش به پول و تمرکز احتیاج داره و بخاطر همین هم سرایدار ویل...