🍀Part :32🍀

1.6K 387 224
                                    

پوستر از طرف قشنگ ترین جوجه ام ☺

ممنون که دوسش داری جوجه ی برتر

سلام ☺

قبل شروع خواستم یکم درمورد شخصیت فیکام و علایق و رفتاراشون صحبت کنم .

قسمت قبل یه اتفاق عجیب افتاد !!

من تو یه صحنه گفتم بک داره خیار میخوره و واکنشای عجیب و تندی گرفتم !!!! 😳

واقعا چرا ؟!

چرا فکر کردین این بکهیون ، دقیقا بیون بکهیون واقعیه ؟!

شخصیتایی که من می‌سازم کاملا با شخص واقعی این افراد فرق دارن چون ساخته ی ذهن منن ، پس در نتیجه بدین ترتیب 😂😂 بیون بکهیون من خیار دوست داره...

من تا قبل آشنایی با اکسو همیشه تو سرم کلی داستان بود ولی نمیتونستم بنویسمشون ، علتشم برام نامفهوم بود ، ولی وقتی اکسو رو شناختم و برای اولین بار با فن فیک آشنا شدم ناخودآگاه دیدم تو ذهنم همه‌ی کاراکتر های داستانام دارن به شخصیتای اکسو تبدیل میشن...

درواقع میشه اینجوری گفت که من برای شخصیتای داستانام چهره انتخاب کردم و همینم باعث شد بتونم بنویسمشون .

پس چی شد ؟!

بروبچ اکسو  بازیگرای داستانای منن و من شخصیت و خود واقعی اونا رو نیاوردم تو داستان ،

میشه گفت یه جور تشابه چهره ای دارن ، فقط همین و تمام...

بکهیونِ داستانِ منو از نظر رفتاری و عادتی با بیون بکهیون جذاب واقعی مقایسه نکنین جوجه هام☺

خیلی دوستون دارم میدونین نه ؟!

ماچ به کله ی پَر دارتون 😘😘

مواظب باشین خیس نشین😂😂😂

______________________________________

چانیول سرش رو به گردنش نزدیک کرد و بینیش رو بهش کشید .

_بوی بهشت باید اینجوری باشه !

بک ناخودآگاه قرمز شد و همزمان خنده اش هم گرفته بود .

چان بعد زبونی که به زیر گلوش زد سرش رو بلند کرد و با ابروهای بالا رفته نگاهش کرد .

_خنده ات واسه چیه؟!

بک بزور خنده اش رو نگه داشت و فقط سرش رو تند تند به دو طرف تکون داد .

_لعنت بهت که نمیزاری یه دقیقه رمانتیک باشم

چان با حرص گفت و دوباره سرش رو توی گردنش برد و مشغول بوسیدن یه نقطه شد .

اونقدر یه تیکه از پوستش رو لای لب ها و دندوناش کشید و پشت هم مکید که بک حس ‌کرد الان ؛ نه تنها خنده نداره بلکه دلش میخواد بلند شروع کنه به گریه کردن ؛ چون ، لعنت بهش ، اونقدر اون نقطه از پوستش رو چان میک زده بود که حس می‌کرد قراره خون ریزی کنه و پوستش پاره شه !

🌲my caretaker🌲            [کامل شده]Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang