_کای شی؟!
جونگین سرش را از برگه ها بیرون آورد و به دی او ای نگاه کرد که بعد از دوستی بینشان زیادی پر حرف شده بود و حقیقتا کای کمی،فقط کمی این پر حرفی را دوست داشت.
+دو کیونگسو!
صدبار ازت خواستم به من کای نگی!دی او دست به کمر شد و با اخمی روی صورتش شروع به سخنرانی کرد.
_من هم صدبار بهت گفتم وقتی اینجوری میشی.و به چشمان سرخ شده و خواب آلود، پوستی که چرب شده و نیاز به اصلاح و استحمام(حمام کردن) داشت، اشاره کرد و ادامه داد:
_من یاد اون پلنگ پاندای کونگ فو کار میفتم و کای صدات میزنم؛ پس اگه مخالفتی داری خودت رو به این شکل در نیار!
دست کای را گرفت و بدون هیچ اجازه ای برای صحبت و مقاومت او را داخل حمام انداخت.
_من میدونم که تو نگرانی اما نگران نباش!
کای بلند خندید.
+باشه حتما!
دی او سری تکان داد، نفسی گرفت و دوباره شروع کرد:
_اون موقرمز نقشه داره.
پس نگران نباش و بزار با کمک اون رئیس پلیس رو دستگیر کنیم.کای نگاهی به چهره خودش در آینه انداخت.
+خوب شایدحق داره بهم بگه کای!
این چه وضع ایه که من دارم؟!و ژیلتی برداشت.
***
چند روزی از اولین رابطه ای که با یکدیگر داشتند گذشته بود و آنها لحظات معمولی و دوستداشتنی ای را با یکدیگر گذرانده بودند.
نه چانیول عاشق بکهیون بود و نه بکهیون عاشق چانیول!احساسات آنها فقط در کشش و مالکیت عمیقی خلاصه میشد.چیزی غیر قابل توصیف!
شاید برای بسیاری از افراد این رابطه به عشق تعبیر شود اما عشق احساس عمیقی است که قلب را بی هیچ بهانه و منتی به سوی معشوق میکشاند.
عشق آزاد و رها است نه یک اجبار.
کشش جنسی بعدی جدا از عشق دارد.
و رابطه آنها نوعی رابطه جنسی همراه با
مالکیت بود.اما بکهیون علاوه بر تمام این احساسات، حس دیگری را نیز تجربه میکرد و آن به خاطر هوش قابل ستایش پارک چانیول بود.
چانیول شخصی بود که یک باند مواد مخدر و یک شرکت را اداره میکرد و هیچ یک از این دو تداخلی با یکدیگر پیدا نکرده بودند و حتی هیچ مدرکی از خرابکاری های او نبود و این حجم از نبوغ سیاه او همواره برای بکهیون قابل تحسین است.
بکهیون همیشه مخالف جنایت های انسان ها بود؛ اما اکنون داشت به وجود چنین مجرم هوشمندی افتخار میکرد و این باعث ترس او میشد!
او میترسید که نتواند از پس کارش بر بیاید.
در حالیکه افکاری حول محور پارک جوان در ذهنش میچرخید؛ لباسهای اسپرت سیاه رنگی پوشید و با گذاشتن کلاه کپ سیاهی استایلش را تکمیل کرد.
از عمارت بزرگ، تاریک و خطرناک پارک خارج شد و با شماره ی کیم جونگین که از دیدار قبلی از او گرفته بود، تماس گرفت!
آنها به یک ملاقات سه نفره احتیاج داشتند.
او باید به کیم کمک میکرد تا ماجرای رئیس پلیس را حل کنند.
YOU ARE READING
◾THE KILLER◾
Fanfiction💣💯🔥FULL🔥CHANBAEK 🔥💯💣 💯( season2 : UN):✍در حال آپ💯 ❤"فصل دوم با عنوان "UN" در حال آپه!"❤ 📍کاپل:چانبک(اصلی )کایسو،هونهان. 📎ورژن ویکوک هم به زودی آپ خواهد شد. 📍ژانر:جنایی،اکشن،رمنس،تراژدی،سد اند. 🚫فصل دو هپی انده.🚫 💕💕💕 📖قسمتی از م...