THE KILLER(16)

111 27 7
                                    

÷خوب میشه بهمون بگی پارک چانیول رو از کجا میشناسی یا بهتر بپرسم تو میدونستی که اون موقرمزه؟!

بکهیون با اخمی که نشانه تفکر او بود جواب دی او را داد:
_پارک چانیول مدیر شرکت pcy و همین‌
طور یکی از اعضای مافیا ی مواد مخدر کره است.
اون لعنتی خیلی خیلی......

سرش را در دستان اش گرفت.

_اون عوضی!
من نمیدونستم اون موقرمزه.

+بکهیون تو نباید این موضوع رو که میدونی اون چه ادمی هست رو فاش کنی!
میتونی این رو مثل یک راز پیش خودت نگه داری؟!
_البته که میتونم خیالت راحت.

÷آخه اون چه ارتباطی به رئیس پلیس داره؟!

_من هم نمیدونم ولی نگران نباش به زودی میفهمم!

+تو بهش نزدیکی درسته؟!

_نه جونگ.

÷اه...خدای من چیکار کنیم؟!

_من...من...فکر کنم یه نفر باشه که به اون و همسرش نزدیکه!

+همسرش؟

_یه جورایی اره...همسرش!

÷اون کیه؟

چشم غره ای رفت و با بی میلی گفت :

_اوه سهون.

+زنگ بزن بهش و بگو بیاد اینجا!
_نه نمیشه!

÷چرا!؟

_چون ریسکش زیاده.
من هم که الان اینجام دو ساعت طول کشید تا افرادی که پارک برای مراقبت ازم گذاشته بود رو بپیچونم و مطمئن باش مراقبای سهون خیلی بیشتر از منه!

+پس چیکار کنیم؟!

_خودم میرم ملاقاتش!

از جاش بلند شد و در حالی که خارج میشد گفت:

_اون زنگ میزنه.
فقط باید وقتش رو خالی کنه.

***

نگاه دو مرد جوان روی یکدیگر میچرخید.

_اوه سهون.
من باید از یه چیزایی سر در بیارم!

سهون نگاهی به او انداخت.

زبانش را روی لب کشید و موذیانه گفت:

+به شرط اینکه منم از چیزایی که میخوام سر در بیارم.

بکهیون که از اول منتظر چنین چیزی بود پاسخ داد:

_میدونم چی میخوای.
پس خوب گوش کن.
اون روز که من داشتم با تلفن در مورد رئیس پلیس و رئیس بخشمون با تلفن حرف میزدم و تو به خیال خودت مچ یه جاسوس و پلیس خائن رو گرفتی در اصل من داشتم با مافوقم صحبت میکردم.
من پلیس اینترپل هستم و از خارج برای دستگیری یه فرد فاسد وارد کره و اداره شدم و خوب الان هم نیاز دارم از تو کمک بگیرم.
پس جرئت نکن رو حرف من حرف بزنی و چیز دیگه ای بپرسی.

حرفهایش را با لحن عصبی ای تمام کرد.

سهون بزاقش را فروبرد و مردد گفت:

+خوب بپرس.
_پارک چانیول!تا چه حد تونستی بشناسیش؟!

سهون کمی مکث کرد.

+خوب اون یه عوضی باهوشه.
و با پدرش رابطه بدی نداره.
اون یه برادر ناتنی داره.
مادر خودش مرده و همینطور مادر برادرش.

بکهیون اخمی کرد:

_برادرش کیه؟!

سهون پوزخندی زد.

+اگه بگم باورت نمیشه؟!

بکهیون آب دهانش را قورت داد و اخم هایش را بیشتر در هم کشید.

_اون کیه؟!

+شیو لوهان!

دهان بکهیون از تعجب باز ماند.

_اما اون که...اونا که ازدواج کردن.
سهون سرش را خاراند.

+خوب راستش نمیدونم هدف چانیول چی بود ولی میدونم یه نقشه ای داره.

_چرا فامیلی شون باهم فرق داره؟!

+خوب این فامیلی مادر هاشونه.
مادر لوهان شیو سوجین و مادر چانیول پارک یورا.

_فامیلی پدرشون؟!

+امممم...فکر کنم ایم باشه!
بکهیون موهایش را چنگ زد.

_خدای من...

◾THE KILLER◾Where stories live. Discover now