THE KILLER(24)

128 27 5
                                    

_پارک چانیول کارهایی که خواسته بودی انجام شدند.

چانیول نگاهش را از کاغذ های زیردستش بالا آورد و نگاهش را به پسری که در چارچوب در ایستاده بود، داد.

+خوبه.نگران نباش.
همه چی به بهترین شکل پیش میره.

بکهیون قدمی به جلو برداشت و داخل اتاق شد.

در را بست و روی مبل چرم سیاه رنگ که مقابل میز پارک قرار داشت نشست.

_میدونی پارک اعتماد کردن بهت اونقدر ها هم که فکرش رو میکنی آسون نبود.

چانیول نیشخندی زد و ابرویی بالا انداخت.

+میدونی مشکل تو چیه بیون؟!

و بدون اینکه منتظر پاسخی از سمت او باشد گستاخانه به چشمهایش خیره شد و ادامه داد:

_مشکل تو اینه که هنوز نمیدونی قبل از اینکه تو برای احساساتت تصمیم بگیری اونها مغز و روحت رو به تسخیر درمیارن.

+منظورت رو متوجه نمیشم پارک؟!

_میدونی بکهیون عزیزم احساسات مثل نفس کشیدنه.
تو قبل از اینکه به فکر نفس کشیدن بیفتی،اکسیژن تو رگهات جاری شده.
این تو نیستی که تصمیم میگیری نفس بکشی این بدنته که خودش کاری رو که فکر میکنه درسته انجام میده.
احساسات هم تقریبا این مدلی هستن.
اونها پشت دروازه قلبت منتظر نمیمونن که اجازه ورود بهشون بدی.
اونها وارد قلبت میشن قبل از اینکه تو با مغزت بتونی براشون تصمیم بگیری.
آدمها خیلی وقتها اشتباه میکنن چون میخوان چیزی رو که به قلب ربط داره رو با عقل تحلیل کنن.
اشتباه تو هم همینه بکهیون.
بهتره برای شناختن قلبت به قلبت نگاه کنی نه به افکار منطقی مغزت.
بکهیون با نگاهی گنگ و مات همچنان به چانیول نگاه میکرد.

آب دهانش را از کویر گلویش پایین فرستاد.

+منظورت رو واضح بگو پارک!

چانیول نیشخندی زد.

_واضح تر از این؟
بیون بکهیون دارم بهت میگم به قلب لعنتی ات نگاه کن و بفهم که من رو دوست داری.
بفهم که خیلی وقته بهم اعتماد داری.
بفهم و دست از حماقت کردن و بستن چشمهات روی حقایق زندگیت بردار!

بعد از انفجارش حالا آرامتر شده بود.

این را از طنین نفس نفس زدن هایش در هوا میشد فهمید.

+بهم بگو بکهیون.
یکبار برای همیشه بگو که من رو دوست داری.

گوئی ناگهان در گرداب عمیقی سقوط کرده باشد.

برای لحظه ای نفسش بند آمد.
پلکهایش را روی هم گذاشت.

گوشش را بر روی عقلش بست و دهانش را باز کرد.

کلمات بی اجازه او جاری شدند.

_من...من...خوب من نمیدونم چی بگم.
من فکر میکنم دوستت دارم اما من ازش میترسم.
این ترسناکه.
دوست داشتن تو ترسناکه چون تو خودت هم ترسناکی.
نه اینکه بخوام قضاوت کنم که خوب یا بدی.من اصلا بهش کار ندارم.
ترسناکه چون تو غیر قابل پیش بینی هستی برام.

◾THE KILLER◾Where stories live. Discover now