THE KILLER(23)

103 27 14
                                    

صدای زنگ در جمع کوچکی را که در فکر فرو رفته بودند به دنیای آگاهی برگرداند.

بکهیون نگاهی به اخم های گره خورده دی او و چشمان مات و مبهوت کای که بر روی کیونگسو زوم شده بود، انداخت و با لبهایی که نقش کوچک و محوی از لبخند داشتند به سمت در رفت.
با باز شدن در جثه سه نفر نمایان شد.

بکهیون با دیدن نیشخند پر رنگ و دندان نمای سهون اخمی کرد و پهلوی او را نیشگون محکمی گرفت و بی توجه به حضور دو نفر دیگر در جلوی در او را به داخل خانه کشید.

_پسره ی حواس پرت.چرا دیر کردی؟!

صدای گرم و بلند چانیول تمام توجه ها را به سمت خود جذب کرد.
درست مثل یک اهن ربا.

+اون با من همکاره بکهیون.

بکهیون با چشمان ریز شده اش سر تا پای سهون را بررسی کرد.

_همین سهون؟!همین آدم نادون؟!

چانیول بی هیچ حرفی سری در تایید تکان داد.

بکهیون چشم غره ای به سهون رفت و دوباره روی مبل نشست.

چانیول رو به جمع تعظیمی کرد.

+من پارک چانیول هستم و این هم برادر بزرگم شیو لوهان.

نگاه بکهیون با آرامش و استرسی که در تناقض یکدیگر بودند بر روی مرد جوان چرخ میخورد.

دی او سری تکان داد.

_پس تو موقرمز مایی؟!

چانیول خنده ای کرد.

+درسته من موقرمزم.قبلا هم باهات تماس گرفتم.

دی او آرام و تک کلمه جواب داد:

_اوهوم.

لوهان نگاهی به جمع غریبه انداخت.
و در آخر دلتنگی اش برای دی او، او را به پیشش کشاند.

دی او با فهمیدن معذب بودن برادرش به سمت کای که درست کنارش نشسته بود چرخید.

_بلند شو تا لو اینجا بشینه.

کای با بهت چشمانش را درشت کرد.

+چی؟!نه؟!خوب بره ی جای دیگه.
دی او دستش را برای زدن مشتی به بازوی کای بلند کرده بود که ناگهان بکهیون از جایش در ان سمت دی او بلند شد.

_لوهان شی لطفا اینجا بشینید.

بی توجه به چشم غره های دی او و مسخره بازی های کودکانه کای به حرف آمد:

_پارک چانیول!
بهتره بریم سر اصل مطلب.
ما اینجا منتظریم تا با نقشه ی تو پیش بریم.

+بسیار خوب.
چشمان درشت چانیول همچون شکارچی در
حال شکار روی افراد داخل پذیرایی کوچک و گرم به گردش درآمد.

در آخر نگاهش روی بکهیون متوقف شد.

+نقشه به این صورته که اول قتل های سریالی مختومه اعلام میشن.

_چرا؟!

کای با اخم و لحن شکاکی برخلاف چند دقیقه قبل کاملا جدی پرسید.

+برای اینکه بتونید روی پرونده رییس پلیس با بکهیون و ما همکاری کنی.
بعد از اون ما یکی از کانتینر های پدرم رو لو میدیم.
شما باید اونجا حاضر باشید تا من رو گروگان بگیرید.
باید جوری وانمود کنید که انگار با یه رشوه قضیه رو لاپوشانی میکنید.
پس یه قرار تو یه منطقه که بعدا تعیین میکنم ترتیب میدید.
اینجاست که اون رو گیر میندازیم.
فقط یه نکته ای که هست اینکه که به هیچ وجه نباید به مافوق هاتون بگید.
خودتون هم بیاید میتونه کافی باشه!

کای دوباره پرسید:

_چرا؟!

چانیول اخم غلیظی کرد و سایه نگاهش را بر چهره کای انداخت.

+کیم جونگین اگه به من شک داری میتونی بری و هرکاری دلت میخواد بکنی.
تا وقتی قراره با من کار کنید بهتره حرفهام رو بی چون و چرا انجام بدید.

نفس عمیقی کشید و اجازه داد چشمهای جستجوگر و کنجکاوش بر روی بکهیون بنشیند و کاوشگرانه او را بررسی کند ادامه داد.

+بقیه کار ها رو من و سهون انجام میدیم.
شما فقط برای این قسمت آماده بشید.

+کی کانتینر راه میفته؟!

سوال دی او بود که سهون جوابش را داد:

_احتمالا شنبه شب از انباری که خارج از شهره به سمت جزیره جیجو حرکت میکنه.
اونجا قراره به طور غیرقانونی توسط کشتی بارگیری بشه و به سمت کشور های اطراف بره.
شما بهتره توی جیجو و جاده سئول به جیجو مستقر بشید.
هر چقدر قضیه مسکوت بمونه احتمال موفقیت نقشه بیشتره.
ما فقط میخوایم یه بار قاچاق داشته باشیم تا به مدارک ایم اضافه بشه.
اون تا حالا خیلی راحت اتهامات رو از سر راهش برداشته طوری که انگار وجود ندارن ولی وجود یه بار قاچاق چیزی نیست که به این راحتی ها رفع اتهام بشه.

+من و سهون باید بریم.
کارای زیادی داریم.ازتون میخوام اگه میشه بزارید لوهان همینجا بمونه.
نمیخوام ایم از وجودش با خبر بشه!

+باشه اشکالی نداره.

کای اخمی کرد و برخلاف دی او معترض شد:

+ما اینجا جای زیادی نداریم پارک.

چانیول نیشخندی زد.

_افسر کیم از دفعه اولی که دیدمت احمق تر شدی.
به هر حال کیونگسو هم برادره لوهانه و مطمئنا نباید به اونها حسودی کنی.

بعد از گفتن این جمله سکوت خانه ی کوچک افسر این با صدای بسته شدن در شکسته شد.

+من حسودی نکردم.

و به سمت اتاق خودش راهی شد.

+فکر کنم من هم باید برم اداره تا یه سری از کار هام رو انجام بدم.
از دیدنتون خوشحال شدم لوهان شی.
خداحافظ!

بکهیون نیز بلافاصله کت چرم مشکی اش را برداشت و محل را به سرعت ترک کرد.

دی او لبخندی زد و نگاهش را روی نابرادری کوچکش چرخاند.

_خدای من لوهان دلم برات تنگ شده بود.

◾THE KILLER◾Onde histórias criam vida. Descubra agora