PART 26

4.4K 718 497
                                    

Warning 🔞

بیست و شش، خداحافظ قرمز!
خونه ی ورنیسیته بزرگ بود، لبریز از گرما و امنیت.
چیزی که باعث میشد بعد از اون روزهای طولانی و خسته کننده ی تنهایی و غربت، بالاخره حس شیرین " تو خونه بودن" تو رگهام سرازیر بشه. توی خونه ی اون، بنفش و صورتی طوری همدیگه رو در آغوش گرفته بودن که حس کردم امید ورنیسیته در واقع رنگهان، نه من! و نه... حسادتی در کار نبود!

در واقع خوشحال بودم که اون بعد از سال های طولانی و خسته کننده ای که پشت سر گذاشته، هنوز وابستگی هایی داره و این وابستگیش به رنگها، طوری که هر روز صبح با یک رنگ جدید تو تنش شگفت زدم میکرد، باعث میشد من هم امیدوار بشم.
در حقیقت هیچ چیزی راجب ورنیسیته نبود که شگفت زدم نکنه... اینکه چشمهاش مدام رنگ عوض میکرد و خدا میدونه چقدر من رو هم به تلاطم ناب رنگهاش وابسته کرده بود، عطر قوی و دیوونه کننده ای که همه ی خونش رو پر کرده و باعث میشد برای دیدنش لحظه شماری کنم، ذهن لعنتی و هوشمندش که هر بار من رو غافلگیر میکرد، انگشت هاش، ناخن هاش،
آه خدای من... موهاش، صداش، طوری که حرف میزد و به خاطر امواج صوتی متفاوت کروماندا، کلمه ها تو هوا میرقصیدن و من رو برای اینکه نمیتونستم اصوات رو ببوسم ناامید میکردن... همه و همه دست به دست هم داده بودن تا موج دوست داشتنش تو سلول به سلول وجودم ریشه کنه.

و البته نمیتونستم در نظر نگیرم تغییراتی که میتونست توی ظاهرش ایجاد کنه، به علاوه ی نادیده گرفتن احساساتم نسبت به نزدیکیش به لانیمیتا، نه تنها خوشحالم نمیکرد، بلکه باعث میشد روح و جسمم بلرزن!
هیچ ایده ای راجب زمان نداشتم فقط میدونستم ورنیسیته خیلی وقته رفته و هنوز برنگشته و جیمین، با وجود التماسهام تنها گذاشته بود و بهم اطمینان داد که ورنیسیته اطراف خونش رو پر از نگهبان کرده!

ولی اون نگهبان ها که نمیتونستن فکری به حال تنهاییم بکنن، میتونستن؟!
بعد از اینکه وضعیت بدنم بهتر شد، تونستم از پله های شیشه ای نیلی رنگی که شبیه آکواریوم و زیرشون پر از پروانه های رنگارنگ و اکلیل و سنگ های براق بود پایین برم. حق با جیمین بود!

خونه ی ورنی واقعا بی نظیر بود. وقتی به نشیمن بزرگ رویاییش رسیدم، دستی به پلکهام کشیدم تا بتونم همه چیز رو واضح تر ببینم. اونجا پر بود از اشیای عجیب و ناب که مطمئنا هیچ کدوم از موزه های هنری زمین حتی به گرد پاش هم نمیرسیدن!

طرح روی دیوارها متحرک و ستاره های رنگی توی دریایی از طیف رنگهای بنفش شناور بودن و نور ملایمی که از طرح سیاره و ستاره های کوچیک آویزون روی سقف نشأت میگرفت فضای تاریک خونه رو تا حدودی روشن نگه داشته بود. زیر کف شیشه‌ایش، دریایی از چراغ های ریز سفید و آبی کمرنگ به کار رفته بود و مجسمه ی الهه های الماسی و درخشان کنج نشیمن زیبایی عجیبی به دکور خونه بخشیده بودن.

CHROMANDA | VKOOKDove le storie prendono vita. Scoprilo ora