21

3K 548 90
                                    

سلام سلااام
قبل خوندن ادامه فیک یک خبر دارم براتون D:
من با یکی از دوستام برای YOU WANT ME یک اف ام وی درست کردیم^^
جالب شد نه؟
خیلی براش ذوق داریم
امیدواریم خوشتون بیاد
روی پارت گذاشته شده میتونین ببینین؛)💜

Jk pov

-اه چقدر گرمه

اومدم جابه جا بشم که با بسته بودن دست‌هام به جایی روبه رو شدم.

-اینجا چه خبره؟!

چند باری تکون خوردم تا شاید بتونم خودم رو آزاد کنم ولی فایده‌ای نداشت.

به اطرافم نگاه کردم که شاید چیزی برای خلاص شدنم وجود داشته باشه ولی چیزی جز یک اتاق بزرگ وتاریک وجود نداشت!

به آخر اتاق نگاه کردم که متوجه کسی که به دیوار تکیه داده بود شدم.

-معذرت می‌خوام می‌تونین کمکم کنین؟... آقا، آقـا!!

به خاطر نبودن نور متوجه نمی‌شدم بهم نگاه می‌کنه یا نه.

"انگار صدام رو نشنیده"

با بلندترین حدی که می‌تونستم صداش زدم.

-اقا... آقــا می‌تونین اینارو باز کنیــن..؟

می.تونستم صدای قدم‌هاش رو که به طرف میاد رو بشنوم. لبخندی زدم و منتظر رسیدنش شدم که نور شدیدی از بالا روم افتاد.

به سقف نگاه کردم که چیزی محکمی با سرم برخورد کرد.

دستم رو روی صورتم که ضربه بدی بهش خورده بود کشیدم.

به سختی لای یکی از چشم‌هام رو باز کردم.

-من کجام؟ نکنه کشتنم؟

چشم‌هام رو به اطراف دوختم و با یکم دقت متوجه شدم که توی اتاق هواپیمام و نفس راحتی کشیدم.

می.خواستم به پهلو راست بچرخم و ادامه خوابم رو برم که چیزی مانع چرخشم شد.

به پایین نگاه کردم تا بفهمم پام کجا گیر کرده که متوجه کوالایی گنده‌ای که به پاهام چسبیده شده بود شدم.

تمام تلاشم رو کردم تا پاهام رو از توی بغل اون آلفای گنده بیرون بکشم که خودش رو بیشتر بهشون چسبودن.

کلافه چشم‌هام رو چرخوندم و پاهام رو تکون دادم.

-ولشون کن دیگه شکستیشون!

ولی بازم فایده‌ای نداشت.

سرم رو روی بالشم گذاشتم که با حس بوی بدی زیر بینیم به کنار گوشم نگاه کردم.

با تمام قدرتی که اون موقع صبح داشتم، پاهای تهیونگ رو از

کنار صورتم فاصله دادم و باهر سختی‌ای بود، خودم رو آزاد کردم و از روی تخت بلند شدم.

-چرا مثل خرس خودتو انداختی رو من و اون پاهای بوگندوت رو کردی توی حلقم؟!

ولی اون آلفای عوضی هیچ توجهی نکرد و بالشتش رو توی بغلش گرفت.

⌠ You Want Me ⌡Where stories live. Discover now