11

3.8K 612 48
                                    

***

Suga pov

برگه هایی که توی دستم بود رو روی میز پرت کردم و روی صندلی نشستم و سرم رو بین دست‌هام گرفتم.

"اه لعنتی..چرا باید اون نامجون عوضی کامبکش رو جلو بندازه" چنگی به موهام زدم و با کلافگی به همشون ریختم.

-یکم دیگه بکششون تا ازت خسارت بگیرم.

با اخم سرم رو به طرف منبع صدا برگردونم.

+چی می‌خوای؟؟

دست‌هاش رو به نشونه آروم باش بالا آورد.

-حالا نمی‌خواد پاچه بگیری... یک نگاه به این‌ها بنداز.

برگه هایی که داخل دستش بود رو به دستم داد.

+اینا چیه؟

-برنامه کاریت از الان تا روز کامبکت.

با کلافگی نفسم رو بیرون دادم و با گفتن"باشه حالا برو" برگه هارو کنار بقیه برگه های روی میزم پرت کردم.

-تا دو ساعت دیگه میام که کارت رو چک کنم، پس بهتره شروع کنی.

+اگه هیکل کوفتیت رو از اینجا ببری تا دو ساعت دیگه تمومه.

هوسوک بدون هیچ حرف دیگه ای استدیو رو ترک کرد.

"عوضی"

بعد از در آوردن گوشیم، لپ تاپم رو باز کردم و کار آهنگی که امروز نیمه کاره ولش کرده بودم رو از سر گرفتم.

*

Jimin pov

بعد رفتن جونگ کوک نفس عمیقی کشیدم و روی صندلیم ولو شدم.

"لعنتی چرا همیشه وقت هایی که نمی خوام ببینمش مثل علف، سبز جلوم میشه ؟" بعد از چندتا نفس عمیق لپت اپم رو از کولم بیرون کشیدم و آهنگی که اون روز با شوگا تمومش کرده بودیم رو پلی کردم. دفترچه لیریک هام رو کنار دستم گذاشتم و با ریتم شروع به خوندن کردم.

من تمام اون سال هارو یادمه~

وقتی من و تو تمام وقت باهم بودیم~

اون موقع ها فکر می کردم این بهترین چیز ممکنه~

ولی آرزوی من از حد رد شد~

این خونه‌ی بزرگ الان خیلی کوچیک شده~

به نظر می‌رسه همین دیروز بود؛ ما خیلی فرق کردیم~

چیزهای خوب همیشه مال آدم‌های دیگست~

ما همیشه از آینده نامشخص، خشمگین و نگران بودیم~

بیا همه این‌هارو فراموش نکنیم ولی بندازیمشون یک طرفی~

این مکان بو و رایحه مارو میده~

بیا این رایحه رو هیچوقت فراموش نکنیم؛ هر چی که شد~

خندیدیم اشک ریختیم و این خیلی زیبا بود~

⌠ You Want Me ⌡Donde viven las historias. Descúbrelo ahora