اصلا انتظار شنیدن این جمله رو از تهیونگ نداشتم.
با تعجب به صورتش خیره شدم.
-میخوای مدلم بشی؟!
+اره چرا که نه.
دستهام رو جلوی دهنم گذاشتم و با حالت متعجبی به چشمهای تهیونگ خیره شدم.
-وای باورم نمیشه که میخوای این کارو بکنی..!!
تهیونگ لبخندی زد و از روم بلند شد و کنارش نشستم.
+من هر کاری میکنم که مشکلی نداشته باشی، همیشه رو کمکای من حساب کن.
لبخندی زدم و به نیم رخش خیره شدم.
-خیلی ممنونم که میخوای تو بیشتر افتادنم کمکم کنی. اخه
ای کیو! من اگه تورو مدل پروژم بذارم اون استاده عوضی ندیده رد میکنه!!
تهیونگ گیج نگاهش رو بهم دوخت.
+چه ربطی داره؟ تو مدل میخوای منم مدلت میشم.
کف دستم رو روی پیشونیم کوبیدم.
-ببین درسته تو میخوای کمکم کنی، ولی تو یک مدلی و نمیتونی که مدل یک دانشجو بشی.
+مدلم که مدلم این پروژه تویه و همه کاراش رو خودت انجام میدی چه فرقی داره من باشم یا یکی دیگه؟
کم کم داشتم به این شک میکردم که عقل تو کلش وجود داره.
-فکر کنم آفتاب زیاد به مغزت خورده. حالا مثلا من تورو مدل پروژم کردم، کمپانی رو چیکار کنم؟ من همچین اجازهای ندارم که برای پروژه دانشگاهم ازت استفاده کنم.
+این که کاری نداره.
تهیونگ گوشیش رو از جیبش بیرون کشید و با خیال راحت چیزی رو داخل تایپ کرد.
-به کی پیام میدی؟
+خودت میفهمی.
بعد از ارسال پیامش بلافاصله گوشیش زنگ خورد.
+اون چیزی که گفتم تا چند دقیقه دیگه آماده باشه و برام بفرستش.
-...
+لازم نیست بهشون خبر بدی.
گوشی رو قطع کرد و پیامی که براش اومد رو باز کرد و گوشیش رو به دستم داد.
به صفحه گوشی خیره شدم و یک دور از روی پیام خوندم.
شوکه به طرف تهیونگ برگشتم.
-ایـ..این چیه؟!
شونهای بالا انداخت و به دستهاش تکیه داد.
+همون چیزی که لازم داشتی. خودت گفتی اجازه نداری منم درستش کردم.
با تعجب نگاهم بین پیام و تهیونگ در گردش بود.
-ا..اخه چطور توی این زمان کم...
+انگار باید یاد آوری کنم من دست راست رئیس کمپانیام.
VOCÊ ESTÁ LENDO
⌠ You Want Me ⌡
Fanficશ |•Nᴀᴍᴇ: You Want Me શ |•Gᴇɴʀᴇ: OmegaVers-Smut-Mystery-Drama-Romance-MPreg શ |•Cᴏᴜᴘʟᴇ: VKook,YoonMin,NamJin શ |•Pᴀʀᴛ: Full શ |•Wʀɪᴛᴇʀ: Taehyun | @Never_FU ⑉⑉⑉⑉⑉⑉⑉⑉⑉⑉⑉⑉⑉⑉⑉⑉ ⌟ اعتمـاد؟ ایـن کلمـه کلیشـهای تنهـا چیـزی بـود کـه مـن نمیخـوام ت...