28

2.4K 438 98
                                    

***

چمدون رو روی زمین گذاشت و بعد از در آوردن لباس‌هاش خودش و روی تخت پرت کرد. بلاخره بعد از پرواز طولانی که داشتن به سئول رسیده بودن.

+جونگ‌کوک اول برو دوش بگیر بعد دراز بکش.

غرغری کرد و بالشت رو توی بلغش گرفت.

-انتظار نداشته باش الان بتونم بلند بشــم!

تهیونگ خنده‌ای کرد و برای پر شدن وان، شیر آب رو باز کرد.

به طرف تخت رفت و بدونی که به جونگ کوک خبر بده بدنش که بین ملحفه‌ها پیچیده شده بود رو بلند کرد و به طرف حموم رفت.

-ته بی.خیااال ولم کن...من خیلی خوابم میاد!!

+به خاطر همین‌ئه می‌خوام خودم ببرمت حموم...تو بخواب.

جونگ کوک نگاهی به صورت تهیونگ انداخت که با دیدن لبخند زیبای آلفا، دست از غر زدن برداشت.

امگا رو توی وان گذاشت و کارش رو شروع کرد.

-به نظرت کیهیون چی‌کارمون داره که حتی اجازه نداد امروز رو استراحت کنیم؟

مقداری از شامپویی که مخصوص پوست جونگ کوک بود رو داخل آب ریخت و شامپوی موی امگاش رو کف دستش ریخت.

+منم زیاد خبر ندارم ولی حتما کار مهمی¬ئه که انقدر عجله داشته.

همین طور که موهای امگا رو می‌شست مخاطب قرارش داد.

+نمی‌خوای به دکتر کیم بگی رسیدی؟... چیزی که من یادمه گفته بود هرچه زودتر بری پیشش.

جونگ کوک آهی کشید و بیشتر داخل آب فرو رفت.

-امروز کلی کار دارم..اگه بفهمه رسیدم سئول دست از سرم برنمی‌داره... فردا میرم پیشش نمی‌خواد نگران باشی.

تهیونگ باشه‌ای گفت و از روی زمین بلند شد و لباس‌هاش رو در اورد و داخل وان رفت.

کوک کمی جلو رفت تا جا برای تهیونگ باز کنه...

تهیونگ لبخندی زد و امگاش رو از پشت بغل گرفت.

.

بعد از تموم شدن حمومشون به طرف کمپانی حرکت کردن.

با دوتا ضربه به در وارد دفتر کیهیون شدن.

-چقدر عالی شد اومدین... انتظار نداشتم امروز برسین.

+همون روز که پیامت به دستمون رسید کارارو انجام دادیم. امیدوارم ارزش از بین رفتن تعطیلاتم رو داشته باشه.

کیهیون با دستش بهشون اشاره کرد تا بشینن.

-دلیلی این که برای برگشتتون عجله داشتم این بود که:

1.کارهای دبیو پارک جیمین شروع شده و به جونگ کوک خیلی نیاز داریم.

2.تهیونگ مجری مراسم معرفی برند جدید وسایل کمپانی شده.

⌠ You Want Me ⌡Où les histoires vivent. Découvrez maintenant