باز هم عکس العملی نشون نداد.نه حرفی و نه حتی نگاهی
چشمم دوباره به دستای بستش افتاد. یعنی کل شب رو اینطوری بوده؟؟
-حدود یک ربع دیگه موقع صبحانست پس اگه گرسنه ای یکم دیگه صبر کن باشه؟
منتظر جواب موندم اما باز هم جوابی نداد
راه افتادم سمت مبل گوشه اتاق و روش نشستم.اتاق کوچیکی بود و وسایل هاشم فقط همین تخت و مبل و یک صندلی که کنار تخت بود بودن
توی گوشه ای دیگه از اتاق هم یک در بود که به نظر می رسید در حمام و دستشویی باشه
بعد یک ربع رفتم و صبحانه رو از کافه تریا آوردم
سینی غذا رو روی میز تخت گذاشتم و صندلی کنار تخت رو به تخت نزدیکتر کردم و نشستم.صبحانه سوپ و کمی هم برنج بود و یک لیوان آب هم توی سینی بود
قاشق رو با سوپ پر کردم و به طرف لب های جنی بردم
دستم روی هوا بود ولی جنی دهنش رو باز نکرد
با چهره متعجبم به جنی نگاه کردم و با لحنی آروم گفتم: جنی؟ غذا نمی خوری؟
مثل قبل بی جواب
قاشق رو یکم بالاتر جلوی چشماش آوردم تا ببینتش و بعد دوباره به سمت دهنش بردم.منتظر بودم دهنش رو باز کنه اما این کاررو نکرد
قاشق رو توی ظرف گذاشتم و گفتم: باشه اگه گرسنه نیستی یکم بعد بخور
خیلی جوون به نظر می رسه اما چرا الان اینجاست؟خانواده ای نداره؟
-میشه بدونم چند سالته؟
باز هم سوالم بی جواب موند
بعد گذشت تقریبا ده دقیقه دوباره قاشق رو به دست گرفتم و به دهنش نزدیک کردم اما دوباره با همون عکس العمل مواجه شدم
-جنی باید اینو بخوری.من سینی رو باید برگردونم. اگه نخوریش گرسنه می مونی.دهنت رو باز کن دیگه هوم؟؟
با لحن آروم و ملتمسانه ای گفتم. کارم جواب داد و جنی دهنش رو باز کرد
لبخند کوچیکی روی لبم شکل گرفت و مشغول غذا دادن بهش شدم
بعد تموم شدن غذا و برگردوندن سینی دوباره به اتاق برگشتم و روی مبل نشستم
چند دقیقه همینطور در سکوت گذشت.البته فقط توی این اتاق
از بیرون صداهای جیغ و فریاد بقیه مریض ها شنیده می شد و این برای من که قبلا توی محیط آروم و ساکت آزمایشگاه بودم خیلی آزار دهنده بود
با صدای تق تقی به خودم اومدم.جنی بود.انگار می خواست دستهای بستش رو آزاد کنه
رفتم نزدیکش و گفتم: چیزی شده؟ چیزی می خوای؟
YOU ARE READING
sweet punishment (jenlisa)
Fanfictionهمه ی ما توی زندگی اشتباه های زیادی مرتکب شدیم که به ناچار مجازات اون ها رو هم چشیدیم.طوری که اگه به عقب برگردیم هرگز دیگه اون اشتباه رو تکرار نمیکنیم.اما لیسا حتی اگر به عقب برگرده باز هم همون اشتباه رو تکرار میکنه همون اشتباهی که مجازاتش شیرین تری...