+گفتم نههههههههههه
×اما عاقا گفتن حتما تشریف بیارید!
+چرا نمیفهمی؟میگم خستم حوصله ندارم ب اون مهمونی کوفتی ب...
حرف فلیکس با زنگ خوردن گوشیش قطع شد..با حرص ب اسم(Dad)ک روی گوشیش افتاده بود خیره شد!
+پدر من اصلا حوصله مهمونی های شما رو ندارم پس قطع میکنم...
×فلیکس تو میای!
+اما پدر..این..خیلی
×زودباش حاضر شو پسر خوب
با عصبانیت گوشی رو قطع کردم و محکم پله هارو بالا رفتم..در حالی ک دوش میگرفتم همش غر غر میکردم و به زندگی و زمان فحش میدادم!!!
حوله کوچیک صورتیمو دور بدنم پیچوندم و با موهای خیس صورتی جلوی آینه قدی ژست کیوتی گرفتم^-^
عکس گرفتم و سریع پستش کردم&-&[بازم مهمونی های مسخره حوصله سر بر..دست از سرم بردارید!!! من دلم فقط ی ددی میخواد×-×]
Leehyuck:زود باش خوشگل بابا
Babypink:باشهههههه
Bangchan:واها چ سکسی!
Babypink:هاها اره جای ددیم خالی
Kookie:باز کجا میخوای بری؟
Kimfuckingtaehyung:بچه ..بیخیال کامنت ها شدم بعدا جوابشونو میدادم!
سریع موهامو خشک کردم و ی دامن صورتی با تیشرت صورتی پوشیدم+-+
ی آرایش سبک صورتی کردم و کفش های صورتی پشمالومو پوشیدم!
گوشیمو برداشتم و از پله ها رفتم پایین..
با حرص گفتم:+بریم عاقای یانگگگگگگ!
سوارماشین شدیم.گوشیم زنگ خورد و اسم (Bunny) روی گوشیم افتاد..
+بله کوک؟
×سلام
+سلام..
×خوبی لیکس؟
+هایش..اره
×بازم میری مهمونی؟
+اره-_-
×خب خوش بگذره^-^
+ممنون کوک:)
×خب پس فعلا^-^
+خدافظ×-×
قطع کردم و رو ب عاقای یانگ گفتم:
+راه زیاد مونده؟
×ن..خیلی زود میرسیم
پوفی کشیدم و به بیرون چشم دوختم..بعد چند دقیقه جلوی ی رستوران خیلی بزرگ ماشین متوقف شد..عاقای یانگ در رو برام باز کرد و پیاده شدم..با بی حوصلگی زنگ زدم بهش!
+کجایی دد؟
×بادیگارد کنار در راهنماییت میکنه پسرم!
گوشی رو قطع کردم و بادیگارد گنده سمتم اومد
×عاقای فلیکس؟
+لیکسسسی!
×بله؟؟
YOU ARE READING
𝐌𝐲 𝐏𝐢𝐧𝐤 𝐜𝐡𝐨𝐜𝐨𝐥𝐚𝐭𝐞'
Fanfiction[𝐂𝐨𝐦𝐩𝐥𝐞𝐭𝐞𝐝] [𝐂𝐮𝐩𝐥𝐞 : 𝐇𝐲𝐮𝐧𝐥𝐢𝐱] [𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞: 𝐒𝐦𝐮𝐭_𝐒𝐜𝐡𝐨𝐨𝐥 𝐋𝐢𝐟𝐞_𝐃𝐚𝐝𝐝𝐲 𝐁𝐚𝐛𝐲?] _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ _ [اون خود دردسر بود... و من درگیر ی دردسر بزرگ شدم به اسم "عشق" ! ]