Sad Madmen

1.2K 321 190
                                    

خونی که از پوست گلوش بیرون میزنه، چشمای کریس رو گرد میکنه و باعث میشه چاقو رو بندازه کنار.
پسر به شدت تقلا میکنه و کریس چند بار با مشت محکم تو شکمش میزنه تا جایی که بزاق امیخته با خون از بین لبای بک بیرون میریزه. سرشو پایین انداخت و با درد دلش رو گرفت. کریس اشاره کردن افرادش برن بیرون و بعد تن کوچیکش رو بلند میکنه و بغل میگیره:

"اروم باش. اروم باش..."

_م...من اونجا نبودم. اون که...ا‌.اون من نبودم.

وسط جمله های درهمش، خندش میگیره. با خنده همونطور که تو اغوش کریسه زمزمه میکنه:

"من نبودم کریس. نمیفهمم چی میگی."

و دست هاش به شدت میلرزن. مرد بزرگتر صورتش رو ناز میکنه:

"باند کای نابود شده و کسی نمیدونه چرا. خودشم غیبش زده اما یه فلش دستشه. پسر قشنگم میتونه کای رو پیدا کنه؟ فلشی که دستشه، میگه لوئیس کجاست و مرگ بیون میونگ هی، واقعا تقصیر کیه. باربارا والاس چطوری فلج شد...واقعا فقط از پله ها پایین افتاد؟ پسرشون چی...چطور دیوونه شد؟"

انگار روح هیون رو بیرون کشیده بودن. شوکه نگاه کریس کرد. همونقدر داغون لب زد:

"چرا من...چرا...چرا افرادت پیداش نمیکنن؟"

دیگه اهمیتی نداد که چطور بین دست های کریس وا رفته. اون مرد لعنتی هم همین رو میخواست. لبخندی زد و پیشونی بک رو بوسید:

"تو هم از افراد منی."

_نیستم. من لعنتی از افرادت نیستم...من نمیخوام بدونم‌.

کریس با ارامش صورتشو ناز کرد:

"یا کای رو پیدا میکنی...یا به عنوان معشوقه ی من، بین افرادم اعلام حضور میکنیم. و در صورت انجام ندادن یکیشون، اون برده رو میکشم. قدرت من بیشتر از توئه عزیزم. دوست نداری بدونی بیون ها چطور نابود شدن؟"

بک ماتش برد. با مرگ یول تهدیدش میکرد؟ خنده عصبی زد و هول محکمی به کریس داد و از کنار رد شد:

"دو روز وقت داری فکر کنی کدومو انتخاب کنی. تو این دو روز بهم میگی کدومو انتخاب میکنی."

و بک دیگه رفته بود. کریس با نیشخند رول سفیدش رو دوباره برداشت و بین لب هاش گرفت. همه چیز خوب بود.
از اون بالا نگاه کرد که بکهیون طرف چانیول میدوه. اون برده ی لعنتی...کریس به خودش قول میده لب هایی که لبای بکهیونشو بوسیدن رو با چاقو از تو صورت اون برده بکنه.

.........

صدای گزارشگر میامد که چندین بار اسم بک رو صدا زد و بعد برنده رو اون مرد حریف، انتخاب کرد. سر و صداها چیزی نبودن که برای چان مهم باشن. بکهیون کدوم گوری رفته بود؟
دستشویی خالی از اون پسر قد کوتاه بود و چان کم کم داشت عصبی میشد که دید پسر اشنایی از دور داره سمتش میدوه. فحش بلندی داد و طرفش رفت:

Aiden Where stories live. Discover now