برید پارت 13 و کارکترس، ووت بدید و بیاید بخونید♥🌸
Namjoon POV:
توی آینه نگاهی به خودم میندازم.
انگشتامو توی موهای خیسم فرو میبرم و به عقب هدایتشون میکنم، اما چون خیسن سرجاشون بر میگیردن.
نگاه خریدارانه و پر تحسینی به بدنم میندازم.ماشاالله مامان بابام چی ساختن :)
خیلی سکسیم...انگشتامو به سمت سیکس پکام و سینه م میکشم و نوازششون میکنم.
از تعریف و تمجید خودم دست میکشم و از حموم خارج میشم.
همون طور که حوله دور کمرمه، کله مو وارد کمد میکنم و لباسامو بیرون میارم.
پیرهن سفید مورعلاقه مو میارم بیرون و با بقیهی لباسا روی تخت پرتشون میکنم.باکسر و شلوارمو میپوشم و پیرهنمم تنم میکنم.
برگشتنم همانا و از روی شوک جیغ زدنم همانا...
پیرهن نازنین سفیدم، یه لکه بزرگ قهوه ای روشه و حسابی نابود شده.
لبهای گزیده مو آزاد میکنم و فریاد میزنم:
+سوووووکککککجججججیییییننننننن!
Jin POV:
صدای جیغ نامجون، لبخند رضایت بخشی رو روی لبهام میاره.
بلاخره که انتقام گرفتم کیم نامجون...
این به اون در!-فلش بک، چن روز پیش-
با ناراحتی دنبال کتاب مانهوای یائویی عزیزم میگشتم.
چند روزی بود پیداش نبود و این ینی نابودی من...من عاشق این کتاب لعنتی ام و پیداشم نمیکنم. زندگی بدون این کتاب خره!
از کجا بیارمش؟
خدایا!سرمو کج کردم و برای بار هزارم، زیر کاناپه رو نگاه کردم.
نبود!به طرف کشو های میز تلویزیون رفتم.
بازم نیست!آشپزخونه، اتاقم، جاکفشی، کل پذیرایی و اتاق مهمون و حتی حموم و دستشویی...
نیست که نیست!با کف دستم به زانوم میکوبم و از جام بلند میشم.
بازم به سمت اتاقم میرم، شاید بین لباسام باشه و ندیده باشم؟!
امکان نداره!صد بار کوفتی لباسای کمدمو بیرون زدم و پیداش نکردم...
همین که از کنار اتاق نامجون رد میشم صدای عجیبی میشنوم.
سنسورای شنواییم فعال میشن، یا به قولی گوشهای گرگی م سیخ میشن تا بیشتر مطلع بشم.
صدای اوخ نامجون بود.
یهویی چیزی به ذهنم میاد:من کل این خونهی کوفتی رو گشتم ولی دریغ از چیزی...
جالب اینجاست که من کل خونه رو نگشتم، اتاق نامجون مونده!
YOU ARE READING
𝑀𝑦 𝑆𝑤𝑒𝑒𝑡 𝑂𝑚𝑒𝑔𝑎. 𝑁𝑎𝑚𝐽𝑖𝑛 𝑉𝐾𝑜𝑜𝑘 𝑌𝑜𝑜𝑛𝑀𝑖𝑛
Romanceاسم: امگای شیرینم🎠 خلاصه: کیم نامجون، تنها آلفای باقی مانده از خاندان کیمِ. بخاطر یه شرط 500 میلیون دلاری، که پدر بزرگش براش گذاشته، مجبور به ازدواج میشه! نامجون مدعیه که هیچوقت عاشق نمیشه...! اما عشق که این چیزا حالیش نیست. ژانر: رمنس، امگاورس، اس...