Namjoon POV:
بعد از برگردوندن جین و جیمین به خونه شون، یه راست راهی حموم شدم.
بوی چوب سوخته م به شدت فضای حموم رو گرفته بود و این حسابی منو کلافه م میکرد.
بعد از حموم کردن، به سمت اتاقم میرم.
درو که باز میکنم با هوسوکی که روی تخت مشغول گوشی شه روبهرو میشم.زیر نور آباژور با پیرهن صورتی ش خیلی خندهدار شده بود. دوس داشتم تا فردا دستش بندازم.
اما حسش نبود.
به سمت تخت میرم و گوشه مخالفش میشینم و بهش پشت میکنم.
صدا مو صاف میکنم:
-هوپا؟!
*هوم؟!
به سمتش برمیگردم و نگاهش میکنم:
-بنظرت منو تو چی همیم؟
سرش رو بلند میکنه و با تعجب بهم نگاه میکنه:
*واا؟! حالت خوبه؟
نگاهی به کل صورتم میندازه و در آخر با خیره شدن به اخمم ادامه میده:
*دوست؟
سری تکون میدم و نزدیکش میرم. توضیح میدم:
-درسته. منو تو دوستیم و متاسفانه یه بار از روی حماقت و نادونی باهم سکس داشتیم.
سرمو میندازم پایین:
-اما این چیزی رو توصیف نمیکنه، نه؟
نگاهمو بالا میارم و به صورت گیجش نگاه میکنم.
اخم میکنه:
*منظورت چیه حالا؟
نیشخندی میزنم:
-من دارم ازدواج میکنم!
نفسش رو بیرون میده:
*احمق! ترسیدم گفتم چی شده. حالا کیه اون فرد خوشبخت.
لبخندی با یادآوری صورتش میزنم:
-سوکجین!
ناگهان رنگ از رخسارش میپره:
*چی؟ همینی که امشب اینجا بود؟
سرمو به معنی آره تکون میدم.
دستشو به پیشونیش میکوبه و لبش رو میگزه:
*بزار باهات رو راست باشم، خب؟
*من یه گندی زدم!
اخم میکنم، گند چی زده؟
مهم نیست چه گندی زده. فقط نریده باشه تو رابطه منو جین...*من به سوکجین گفتم که منو تو پارتنر سکسیم.
چشمام اندازه توپ تنیس گرد میشن.
این احمق الان چی گفت؟*درضمن، بهش گفتم که تو حتما قصد تریسام با مارو داری، واسه همین بهش زنگ زدی.
دیگه فکم روی زمین چسپیده بود.
چه غلطا؟ پارتنر سکس؟ اونم منو هوپ؟
YOU ARE READING
𝑀𝑦 𝑆𝑤𝑒𝑒𝑡 𝑂𝑚𝑒𝑔𝑎. 𝑁𝑎𝑚𝐽𝑖𝑛 𝑉𝐾𝑜𝑜𝑘 𝑌𝑜𝑜𝑛𝑀𝑖𝑛
Romanceاسم: امگای شیرینم🎠 خلاصه: کیم نامجون، تنها آلفای باقی مانده از خاندان کیمِ. بخاطر یه شرط 500 میلیون دلاری، که پدر بزرگش براش گذاشته، مجبور به ازدواج میشه! نامجون مدعیه که هیچوقت عاشق نمیشه...! اما عشق که این چیزا حالیش نیست. ژانر: رمنس، امگاورس، اس...