Jin POV:
دستامو میشورم و به پذیرایی میرم.
نامجون روی کاناپه نشسته بود، ریموت دستش بود و کانالا رو بالا پایین میکرد.روی اون یکی کاناپه میشیم و به تلویزیون خیره میشم.
-خونه رو خریدی یا اجاره کردی؟
همون طور که نگاهم خیره به تلویزیونِ جوابشو میدم:
+اجاره.
-خب پس میتونی رهن تو پس بگیری و بیای خونهی من. وسایلتم باید بفروشی.
گیج به سمتش برمیگردم:
+وسایلم چرا؟
شونه ای بالا میندازه:
-قراره یه سال باهم توی یه خونه زندگی کنیم، نه؟
آه از نهادم بلند میشه.
یه سال؟
اونم با یه آلفا؟
زیر یه سقف؟بدبخت شدم.
سری تکون میدم.
-وسایلای ضروری تو جمع کن امشب باهم ببریم. چیزایی هم که نیاز داری بزار فردا کارگرا برات میارن خونه.
+باشه.
از جام بلند میشم. نیم نگاهی بهش حواله میکنم و میبینم با نگاه گیجی بهم نگاه میکنه.
نیشخندی میزنم:
+میرم لباسامو جمع کنم. میخوای بیا اتاق!
میدونم که میخواد لبخندشو پنهون کنه. به طرز عجیبی لباش کش و چشاش برق میزنن.
به سمت اتاق میرم و صدای قدم هاشو میشنوم.
روی تخت میشینه و منم جلوی کمد وسایلمو بیرون میارم.
-آلبوم عکسی چیزی نداری؟
به سمتش برمیگردم و گیج نگاش میکنم:
+اه... چرا دارم صب کن.
طبقه بالای کمدو چک میکنم و اونجا میبینمش. روی پنجهی پاهام بلند میشم تا بیارمش پایین.
اما دستم بهش نمیرسه. آهی میکشم و بیشتر سعی میکنم.
فقط اگه نوک انگشتم بهش بخوره خوبه.نفسمو تو سینه م حبس میکنم و بیشتر تلاش میکنم.
اما...با حس گرمایی نا آشنا دقیقا پشت سرم، دستی حلقه شده دور کمرم و دستی دراز تر از دستای خودم که آلبومو چنگ زد و بیرون آورد، نفسم تماما قطع میشه.
چه حسی میتونه جذاب تر از این باشه که این گرما کل وجودمو گرفته؟
نمیتونم نفس بکشم و قلبم از لذت درد میکنه.
اما این به طور لعنتی واری عالیه.میخوام که بهش تکیه بدم و حالم با نفساش پشت گردنم دگرگون شه.
میخوام که به دستش دور کمرم چنگ بندازم و ازش بخوام ادامه بده! بیشتر از این پیش بره!
YOU ARE READING
𝑀𝑦 𝑆𝑤𝑒𝑒𝑡 𝑂𝑚𝑒𝑔𝑎. 𝑁𝑎𝑚𝐽𝑖𝑛 𝑉𝐾𝑜𝑜𝑘 𝑌𝑜𝑜𝑛𝑀𝑖𝑛
Romanceاسم: امگای شیرینم🎠 خلاصه: کیم نامجون، تنها آلفای باقی مانده از خاندان کیمِ. بخاطر یه شرط 500 میلیون دلاری، که پدر بزرگش براش گذاشته، مجبور به ازدواج میشه! نامجون مدعیه که هیچوقت عاشق نمیشه...! اما عشق که این چیزا حالیش نیست. ژانر: رمنس، امگاورس، اس...