P.14

4.4K 810 144
                                    

Jin POV:

دستامو میشورم و به پذیرایی میرم.
نامجون روی کاناپه نشسته بود، ریموت دستش بود و کانالا رو بالا پایین میکرد.

روی اون یکی کاناپه میشیم و به تلویزیون خیره میشم.

-خونه رو خریدی یا اجاره کردی؟

همون طور که نگاهم خیره به تلویزیونِ جوابشو میدم:

+اجاره.

-خب پس میتونی رهن تو پس بگیری و بیای خونه‌ی من. وسایلتم باید بفروشی.

گیج به سمتش برمیگردم:

+وسایلم چرا؟

شونه ای بالا میندازه:

-قراره یه سال باهم توی یه خونه زندگی کنیم، نه؟

آه از نهادم بلند میشه.
یه سال؟
اونم با یه آلفا؟
زیر یه سقف؟

بدبخت شدم.

سری تکون میدم.

-وسایلای ضروری تو جمع کن امشب باهم ببریم. چیزایی هم که نیاز داری بزار فردا کارگرا برات میارن خونه.

+باشه.

از جام بلند میشم.  نیم نگاهی بهش حواله میکنم و میبینم با نگاه گیجی بهم نگاه میکنه.

نیشخندی میزنم:

+میرم لباسامو جمع ‌کنم. میخوای بیا اتاق!

میدونم که میخواد لبخندشو پنهون کنه. به طرز عجیبی لباش کش و چشاش برق میزنن.

به سمت اتاق میرم و صدای قدم هاشو میشنوم.

روی تخت میشینه و منم جلوی کمد وسایلمو بیرون میارم.

-آلبوم عکسی چیزی نداری؟

به سمتش برمیگردم و گیج نگاش میکنم:

+اه... چرا دارم صب کن.

طبقه بالای کمدو چک میکنم و اونجا میبینمش. روی پنجه‌ی پاهام بلند میشم تا بیارمش پایین.

اما دستم بهش نمیرسه. آهی میکشم و بیشتر سعی میکنم.
فقط اگه نوک انگشتم بهش بخوره خوبه.

نفسمو تو سینه م حبس میکنم و بیشتر تلاش میکنم.
اما...

با حس گرمایی نا آشنا دقیقا پشت سرم، دستی حلقه شده دور کمرم و دستی دراز تر از دستای خودم که آلبومو چنگ زد و بیرون آورد، نفسم تماما قطع میشه.

چه حسی میتونه جذاب تر از این باشه که این گرما کل وجودمو گرفته؟
نمیتونم نفس بکشم و قلبم از لذت درد میکنه.
اما این به طور لعنتی واری عالیه.

میخوام که بهش تکیه بدم و حالم با نفساش پشت گردنم دگرگون شه.

میخوام که به دستش دور کمرم چنگ بندازم و ازش بخوام ادامه بده! بیشتر از این پیش بره!

𝑀𝑦 𝑆𝑤𝑒𝑒𝑡 𝑂𝑚𝑒𝑔𝑎. 𝑁𝑎𝑚𝐽𝑖𝑛 𝑉𝐾𝑜𝑜𝑘 𝑌𝑜𝑜𝑛𝑀𝑖𝑛Where stories live. Discover now