P.35

3K 565 179
                                    

Writer POV:

هوسوک با ذوق دستشو تکون میده:

*سه‌ری شی!

دختر موهاشو به پشت گردنش میفرسته:

*هوسوک شی...

هوسوک از جاش بلند میشه و صندلی رو براش عقب میکشه تا بشینه:

*ممنون که دعوتمو قبول کردید!

سه‌ری لبخند زیبایی میزنه:

*خب... این بی ادبی میشه اگه دعوت یه دوستو رد کنم، اینطور نیست؟

هوسوک با نیشخند درخشانش سری تکون میده:

*حق با شماست.

منو رو برمیداره و به سمت سه‌ری میگیره:

*چی میل دارید؟

دختر نگاهی به منو میندازه و آخرش به هوسوک نگاهی میندازه:

*هرچی خودتون میل دارید واسه منم سفارش بدید.

هوسوک سری تکون میده و با دستش به گارسون اشاره میکنه (ددی وار🥲🤤 شقتم مرتیکه)

گارسون سری تکون میده و با ادب احترام میذاره:

*چی میل دارید قربان؟

هوسوک نیم نگاهی به سه‌ری میندازه:

*شیرقهوه و دوتا کیک شکلاتی.

گارسون بعد از یاداشت کردن، احترامی میذاره و میره.
هوسوک که رفتنش رو نگاه میکرد به سمت دختر برمیگرده و نگاهش میکنه:

*اوضاع شرکت و اینا چطوره؟

سه‌ری دستاشو توهم حلقه میکنه و روی میز قرار میده:

*به لطف یه آدم با استعداد، جدیدا سود سهام شرکت خیلی بالا رفته. و اینو مدیون ایشونیم!

میخنده:

*خجالتم میدید...

*خب این حرف حقه، چرا باید خجالت بکشید؟

پشت گردنشو میخارونه:

*خب... چه میدونم!

بعد از اینکه گارسون سفارششون رو میاره بت لبخندی حرفاشو میزنه:

*خب... ما دوستیم، نظرتـ...ـون چیه که باهم این تعارفات رو کنار بذاریم و صمیمی تر باشیم؟

سه‌ری تک خنده ای میکنه:

*شما همین الانم از حرف زدن غیر رسمی با من نا مطمئن بودید!

*خب مطمئن نبودم کار درستیه یا نه...

*خب من...

سرشو بلند می‌کنه و به دختر نگاه میکنه.
سه‌ری ادامه میده:

*...دوسش دارم!

و شاهد لبخند درخشان پسر روبه‌روش میشه.

_______

𝑀𝑦 𝑆𝑤𝑒𝑒𝑡 𝑂𝑚𝑒𝑔𝑎. 𝑁𝑎𝑚𝐽𝑖𝑛 𝑉𝐾𝑜𝑜𝑘 𝑌𝑜𝑜𝑛𝑀𝑖𝑛Where stories live. Discover now