P.39

2.9K 597 104
                                    

Namjoon POV:

مادربزرگ دادی میزنه و یقه پدرم رو میگیره:

*جون‌مو، تو چیکار کردی؟

صدای خنده های هیستریک پدرم بلند میشه:

*چیکار کردم؟ سه‌جونگ تو ازت گرفتم! پسر یکی یدونه تو ازت گرفتم!

مادربزرگ دستاش از دور یقیه بابام شل میشه و میوفته زمین. تهیون نونا سریع به سمتش میره و بغلش میکنه.
نگاهمو به پدرم میدم.
ینی پدرم تا این حد عوضی بوده؟
اون... اون جینو بی پدر کرده؟
به جین نگاه میکنم که صورتش قرمز بود و اشک می ریخت.

*من بارها کاری کردم که اون با یه پسر آشنا شه و عاشقش شه. چون میدونستم پدرم از گِی ها خوشش نمیاد.
و چی شد؟
بوم.. هدف انجام شد.

مشتمو فشار میدم و چشمامو میبندم.
این امکان نداره! اون پدر من نیست.

*حتی من اون کسی بودم که باعث شدم تصادف کنن و بمیرن.
ولی تو..

چشمامو باز میکنم و به پدر نگاه میکنم که به سمت جین حرکت میکنه.
تو یه حرکت خودمو جلوی جین میذارم و با اخم به پدرم خیره میشم:

+اون همسر منه پدر، حق نداری بهش نزدیک شی!

از روی شونه هام به جینی که خم شده خیره میشه:

*من پدراتو کشتم، من یتیمت کردم! توکه با نقشه وارد این خونه شدی. چرا انقد تعجب کردی؟

به سمت جین برمیگردم.
ینی اون.. دوستم نداره؟ ینی از اولش با یه نقشه وارد زندگیم شده بود؟
ینی من بازیچه بودم؟

میتونم ترس رو توی صورتش بخونم.
نفس نفس میزد و دستش روی شکمش بود.

به سمتش حرکت میکنم:

+این حقیقت داره جین؟

سعی میکنه به سمتم قدم برداره، اسممو صدای میزنه و بعد روی زمین میوفته.

حتی نمیتونم از جام تکون بخورم.
جین... اون باهام بازی کرده؟
پوزخندی میزنم. انقد احمق بودم؟

*نامجون احمق.. همسرت بیهوش شدههههههه.

نفس عمیقی میکشم و همون جا زانو میزنم.
قلبم درد میکنه.
انتظار نداشتم جین این کارو باهام بکنه.
دردی روی گونه چپم منو به خودم میاره و میتونم صدای داد جونگکوک رو بشنوم:

*خون چی میگههههه؟ تهیونگاا لطفا ماشین رو روشن کن تا هیونگ رو ببریم بیمارستان.

نگاهم به جین میوفته که از بینیش خون بیرون میچکید.
به سمتش میرم و با استرس بغلش میکنم:

+جین؟ جینی من؟ جیناااا؟

دادی میزنم و تکونش میدم.
اما اون جوابمو نمیده.
میترسم.. ترس وجودمو میگیره.. اون تنهام میذاره؟ مث هربار طرد میشم؟

𝑀𝑦 𝑆𝑤𝑒𝑒𝑡 𝑂𝑚𝑒𝑔𝑎. 𝑁𝑎𝑚𝐽𝑖𝑛 𝑉𝐾𝑜𝑜𝑘 𝑌𝑜𝑜𝑛𝑀𝑖𝑛Where stories live. Discover now