P.18

4K 782 461
                                    

Jin POV:

*قناری عشقا چی دارین تو گوش هم پچ پچ میکنید؟

سعی میکنم لبخندی بزنم:

-دلتنگی کوکا! نامجونی خیلیییی دلش برام تنگ شده بود، مگه، نه جونی؟

نامجون بدون اینکه نگاهی سمتم بندازه:

+آره عشقم، البته که دلتنگت بودم...

* هیونگ! یه چیزی بینتون مشکوکه...

همین یه جمله باعث رعشه‌ی بدنم شد.
لو رفتیم؟
اوه اونم پیش جی‌کی؟
نهههههه

*...چرا هیچوقت ندیدم همو ببوسید؟

دیگه گندش دراومد. چی بگم؟ بگم چون جفتش نیستم؟
یا چون با هر تماس قلبم میگیره؟
لبمو میگزم تا چیزی بگم، اما فرشته‌ی نجاتم لب باز میکنه:

+چون جین دوس داره تو تنهایی همو ببوسیم. خجالت میکشه جلو کسی ببوسمش.

نیشگونی به پشتم میندازه که باعث سیخ ایستادنم میشه.
جونگکوک با تعجب نگاهی بهم میکنه:

*عاااااا...واقعا؟ پس تو تنهایی، جین هیونگ‌‌...

داره گند بار میاره، یا جد پی‌دی نیم!

-اوعهه خدا. گرسنمه!

خدا کنه جواب بدهه. واای خدا نذر میکنم یه کارتون رامن بدم به فقیر فقرا. فقط خر شه.

*واااای منم... بدو بریم هیونگ!

که خر میشه. تو دلم یه نیشخند میزنم: حالا نذرم بمونه برا هروقت که وقت شد:)

سریع به سمتم میاد و بازو مو تو دستش میگیره.
همون طور که میکشتم، برمیگردم و به نامجون نگاه میکنم، لبخند محوی زده بود که منو مجبور به لبخند میکنه.
(عاشق این سکانسام که یهو برمیگرده و اینا )

***

تا به خودم میام، میبینم روبه‌روی نامجونم و دور میز نشستیم و درحال سفارش دادنیم.
بعد از اینکه سفارشاتمونو دادیم جونگکوک به بهانه شستن دستش به سمت توالت میره و تنها منو نامجون میمونیم.

اوضاع کاملا عادی بود البته تا وقتی که یادم اومد چه گندی زدم.
معلومه که اون منو فقط به چشم یه شریک میبینه!
نه کمتر نه بیشتر!

اما من نه... مطمئن نیستم

+جین؟!

-هوم؟

با گیجی سر بلند میکنم و بهش نگاه میکنم.
سریع جعبه ای رو روی میز میذاره و بازش میکنه و چیزی که من میبینم ذوق زده‌م میکنه.

دوتا حلقه‌ی کاپلی...
واااای عرررر
چقد خوشگلن...

+تا وقتی که نقش جفت همو بازی میکنیم باید اینا دستمون باشه.

فاک!
چرا یادم میره؟
خو اخه خیلییی لعنتی وار، نامجون ایده‌آل های منو از همسر آینده‌م داره.
عجیبه نه؟

𝑀𝑦 𝑆𝑤𝑒𝑒𝑡 𝑂𝑚𝑒𝑔𝑎. 𝑁𝑎𝑚𝐽𝑖𝑛 𝑉𝐾𝑜𝑜𝑘 𝑌𝑜𝑜𝑛𝑀𝑖𝑛Where stories live. Discover now