P.36

3K 614 366
                                    

Jin POV:

چشمامو تو کاسه میچرخونم. سری از غر غر های مدام و رپ مانند جیمین تکون میدم.
زیر چشمی نگاهی به یونگی میندازم که با بی‌خیالی درحال خوردن میوه بود.

زیر لب زمزمه میکنم:
-دلم به حالت سوخت، مرد!!

خودشو به بازوم آویزون میکنه:

*کییی؟ اصن هیونگ...

نیم نگاهی به جیم میندازم:

-جانم..

*من این همه دارم از ذوق اتاق بچه برات حرف میزنم توهم نگاهت یه جا دیگس؟

سرشو کج میکنه تا مسیر نگاه کردنمو پیدا کنه.
سرشو میگیرم:

-هورمون های فاکی بارداری همینقد فاکین؟

هینی میکشه و دستشو رو شکمش میذاره.
از جا میپرم و بهش نگاه میکنم:

-چیشدددددد؟

یونگی از اون ور یدونه توت فرنگی تو دهنش میذاره:

*فحش نده، بچه میشنوه!

چشمام گرد میشن و نگاهمو بین این دوتا زوج عجیب میگردونم:

-و د ف ا ک؟

مشتی به بازوم خورده میشه:

*عههه هیونگ میگم بچه میشنوه!!

صدای نامجون رو که یونگی رو مورد خطاب قرار میده، می‌شنوم:

+میبینم که خدا بهت رحم نکرده!

با دهن باز به جیمین نگاه میکنم:

-این نخود کوچولو چی داره که انقد وابسته شی؟

دستشو از روی شکمش برمیداره:

*اگه هفته بعد حامله شدی، بهت میگم هیونگ!

پوفی میکشم و نگاهمو ازش میگیرم:

-چه زرا...

سرمو میگیرم و با خودم زمزمه میکنم:

-ودف چی..؟؟؟

به بازوی نامجون چنگ میزنم که با تعجب بهم نگاه میکنه:

+چته جین؟

بلندش میکنم و به دنبال خودم میکشونمش.
در اتاق رو میبندم و پشتش قرار میگیرم:

-فقط بگو دیشب از کاندوم استفاده کردی!!

انگشتمو تهدید وار براش تکون میدم.
نگاهشو از انگشتم میگیره.
میتونم بالا پایین شدن سیب گلو شو ببینم..
استرسی به وجودم سرازیر میشه.
بازوشو میگیرم و تکون میدم:

-زود باش نامجون!!! جوابمو بده و خیالمو راحت کن.

نیم نگاهی بهم میندازه:

+لعنتی جین.. وسط سرویس خونه پدربزرگم، کاندومم کجا بود؟

چنگ محکمی از بازوش میگیرم:

𝑀𝑦 𝑆𝑤𝑒𝑒𝑡 𝑂𝑚𝑒𝑔𝑎. 𝑁𝑎𝑚𝐽𝑖𝑛 𝑉𝐾𝑜𝑜𝑘 𝑌𝑜𝑜𝑛𝑀𝑖𝑛Where stories live. Discover now