P.19

4K 797 247
                                    

Jin POV:

با تعجب به جونگکوک و اون مرد خیره میشم.
با صدای عجیبی که از سمت کوک میاد، نگاهمو به سمتش سوق میدم.
پاکت خریدا از دستش افتاده بود و با ترس به اون مرد نگاه میکرد:

*تو...؟

اون مرد چند قدمی نزدیک میشه:

*پسرم کو؟

نگاهی به سمتم حواله میکنه:

*با این ژیگول ازدواج کردی؟

-دفااااک؟:/ ژیگول عمه ته.

به سمتم میاد و دستش رو روی گونه‌م میزاره:

*چه صدای نانازی داری. امگایی؟

تک خنده ای میکنه:

*هاه! فکرشم نمیکردم انقد هورنی باشی که با یه امگا بریزی رو هم.

دیگه طاقتم طاق شد:

-حرف دهنتو بفهم مرتیکه چلغوز. من برادرشم...

*تا جایی که یادم میاد، دوستم نامجون این شکلی نبود.

آه پس این همون آشغالیه که کوک باردار رو ول میکنه و میره؟
خدای من.

وقتی صدای ناله‌ی کوک میاد، از افکارم بیرون میپرم.

با دیدن برق چاقویی جیغ خفیفی میکشم و فریاد میزنم.

مردم کمی اونجا بودن، اما شانس آوردم که بینشون نامجون و تهیونگ بودن.

هردو با عربده ای به سمتمون میان، اما چند متری ما متوقف میشن چون اون مرتیکه با چاقویی روی گلوی کوک تهدید شون می‌کنه.

دستمو روی دهنم میزارم تا از شوک فریاد و صدای گریه هام بیرون نیاد.

صدای تهیونگ به آرومی میاد:

*کوک رو ولش کن و بیا باهم مثله دوتا مرد حرف بزنیم.

خوشبختانه تهیونگ به آرومی ظاهرش رو حفظ کرد و سعی میکرد قال قضیه رو بکنه.
اما نامجون صورتش قرمز بود، طوری که کارد می‌زدی خونش در نمیومد.

+وقتی داداش کوچیکمو دستت دادم فک نمیکردم انقد عوضی باشی که بش تجاوز کنی.

*چییی داری میگی؟

نامجون قدمی جلو میزاره اما سریع مانعش میشم:

-تمومش کن! نذار گذشته الان عصبیت کنه. باید به آرومی پیش بریم.

با عصبانیت پسم میزنه:

+دیوونه شدی جیننن؟ میخوای آروم باشم؟ مگه احمقم؟

نمیتونم تعادلم رو حفظ کنم و سریع میوفتم.

تهیونگ به آرومی نگاهی به سمتم میندازه و کمکم میکنه بلند شم:

*چی میخوای؟

*پسرمو.

صدای پوزخندش بلند میشه:

𝑀𝑦 𝑆𝑤𝑒𝑒𝑡 𝑂𝑚𝑒𝑔𝑎. 𝑁𝑎𝑚𝐽𝑖𝑛 𝑉𝐾𝑜𝑜𝑘 𝑌𝑜𝑜𝑛𝑀𝑖𝑛Where stories live. Discover now