P.29

3.8K 680 87
                                    

Namjoon POV:

*هیونگ؟!

نیم نگاهی به سمت هوجونگ میندازم:

+سلام. اومدم باهات حرف بزنم!

مشکوک بهم نگاه میکنه:

*بریم تو اتاقم؟

سری تکون میدم و با اشاره دستش به سمت اتاق میرم.

با نشستن رو صندلی، با لبخندی ازم می پرسه:

*چرا اینجایی هیونگ؟

کتم رو مرتب میکنم:

+برای تنظیم یه شکایت نامه!

سری تکون میده و کاغذی رو بیرون میاره.
خودکارش رو برمیداره و شروع به نوشتن میکنه.

*شاکی: کیم نامجون!
از:... از کی هیونگ؟

بدون مکث جواب میدم:

+چوی جونگین!

*از چوی جونگین.

ورق رو به دستم میده تا بقیه چیزاش رو بنویسم.
اگه 7 سال پیش ازم میپرسیدن که جونگین قراره از پشت بهم خنجر بزنه، قطعا جوابشون یه مشت توی دهنشون بود.
اما الان خودم اینجام و با دستای خودم دارم از بهترین دوست دوران نوجوانی م شکایت میکنم.
روزگار همیشه برخلاف چیزی که میخوای باهات تا میکنه.

سری تکون میدم تا افکار چرتم راحتم بزارن.
بهرحال این برای نجات جون جونگکوکه و البته... جین!
حتی یادآوری حال و روزش تو بیمارستان... اون دستای بی حرکتش، چشماش...
حتی فکر کردن بهش هم باعث جوشیدن خون توی رگ هام میشه.

همه چیزو مینویسم و اونو به هوجونگ میدم.

نگاهی به ورق میندازه و سری تکون میده.
تا جایی یهو سر تکون دادنش متوقف میشه.
با تعجب سرش رو بلند میکنه و با ناباوری بهم نگاهی می‌کنه.
کاری انجام دادم؟

با چشمایی گرد شده نگاش میکنم:

+چته؟

رد چشماش میان پایین و روی دستم قفل میشن.
دستم رو بالا میگیرم و بهش نگاه میکنم.
دنبال یه چیز غیر عادی بودم تا نگاه های عجیبش رو درک کنم.

*هیونگ؟!

+ها؟

سرمو بالا پایین میکنم.
با ابرویی بالا رفته به حرف میاد:

*فکرشم نمیکردم وقتی بت میگم نمیتونی جای کیم سوکجین شی شکایت تنظیم کنی، مگر اینکه همسرش باشی، جدی جدی بری و ازدواج کنی باهاش...

میخنده و پوکر بهش نگاه میکنم:

+احمق!

اخمی میکنم و با قطع شدن خنده‌ش حرف میزنم:

+چجوری پلیس شدی؟ اصلا تا حالا تشویقی چیزی دریافت کردی؟ کارتو به درستی انجام دادی؟

𝑀𝑦 𝑆𝑤𝑒𝑒𝑡 𝑂𝑚𝑒𝑔𝑎. 𝑁𝑎𝑚𝐽𝑖𝑛 𝑉𝐾𝑜𝑜𝑘 𝑌𝑜𝑜𝑛𝑀𝑖𝑛Where stories live. Discover now