Jin POV:
این مرد... قسم میخورم یه جایی دیده مش، ولی این کیه؟
*سهجونگ سامچونه!
با ترس برمیگرم سمت صدا:
-آه نونا! ترسیدم...
*سامچون... اون واقعا شبیه ته! خیلی عجیبه...
بدون توجه بهم، درحالی که دستاشو رو سینه ش قفل کرده بود، به سمت قاب عکس میره.
یهو برمیگرده سمتم:*تو پدر مادرت...؟
با ناراحتی لب میزنم:
-من یتیمم... در واقع تو پرورشگاه بزرگ شدم!
با ناراحتی دستمو فشار میده:
*متاسفم...
-اشکالی نداره نونا… این سرنوشت من بوده!
لبخند کوچیکی بهش میزنم.
+جمع تون جمعه، گل تون کمه! چی داری تو گوش همسرم پچ پچ میکنی، نونا!
نامجون به جمعمون اضافه میشه و بغلم میگیره!
تهیون، تک خنده ای میکنه:-هیچی پسر! همسر خوبی داری... امیدوارم لیاقتشو داشته باشی!
با لبخند بهم چشمکی میزنه. منم با خنده و سر تکون دادن، جوابشو میدم.
+یاااا نونا... دستت درد نکنه! فروختیم دیگه؟
نونا، به کمرش میزنه:
*فروختنی نیستی پسر، عشقی! بیاید بریم پیش جمع... خیلیا میخوان بیشتر با جین آشنا شن...
+همسرمه... نمیخوام آشناشن اصن!
کمرمو میگیره و منو به خودش میچسبونه.
سرمو با خنده به شونه ش تکیه میدم.*کسی نمیدزده کیم نامجون! همه اینجا مزدوجن... مگه اینکه منظورت با جونگوی و بچه های من باشه...!
با صدای بلند میخندم و اونم خنده ش میگیره.
نامجون آخرشم طاقت نمیاره:+نونااااا
***
جونگکوک، تکه سیبی تو دهنش میزاره و کنار تهیونگ میشینه:
*خبببب.... نگفتید چجوری آشنا شدید؟! چجوری ازش خواستگاری کردی، هیونگ..؟!
نامجون مثله خروسایی که آماده جفت گیری میشن، سینه شو میاره جلو (خروس شناسم شدم 🐓🚶) :
+مثله هر مرد دیگه، عملی خواستگاری کردم! (منظورش سکسه😆) تو یه هتل 8 ستاره...
آههه کثافت دروغگو! میخواد منو پیش شون عن کنه!
ولی عن خوردی... نقشه هاتو، نقشه بر آب میکنم. اگه نکنم سوکجین نیستم!
وسط حرفش میپرم:-البته که من سر قرار نرفتم!
لبخندی میزنم.
به حرص خوردنای نامجون، تو دلم هر هر میخندم.
YOU ARE READING
𝑀𝑦 𝑆𝑤𝑒𝑒𝑡 𝑂𝑚𝑒𝑔𝑎. 𝑁𝑎𝑚𝐽𝑖𝑛 𝑉𝐾𝑜𝑜𝑘 𝑌𝑜𝑜𝑛𝑀𝑖𝑛
Romanceاسم: امگای شیرینم🎠 خلاصه: کیم نامجون، تنها آلفای باقی مانده از خاندان کیمِ. بخاطر یه شرط 500 میلیون دلاری، که پدر بزرگش براش گذاشته، مجبور به ازدواج میشه! نامجون مدعیه که هیچوقت عاشق نمیشه...! اما عشق که این چیزا حالیش نیست. ژانر: رمنس، امگاورس، اس...