P.22

3.8K 763 156
                                    

Jin POV:

این مرد... قسم میخورم یه جایی دیده مش، ولی این کیه؟

*سه‌جونگ سامچونه!

با ترس برمیگرم سمت صدا:

-آه نونا! ترسیدم...

*سامچون... اون واقعا شبیه ته! خیلی عجیبه...

بدون توجه بهم، درحالی که دستاشو رو سینه ش قفل کرده بود، به سمت قاب عکس میره.
یهو برمیگرده سمتم:

*تو پدر مادرت...؟

با ناراحتی لب میزنم:

-من یتیمم... در واقع تو پرورشگاه بزرگ شدم!

با ناراحتی دستمو فشار میده:

*متاسفم...

-اشکالی نداره نونا… این سرنوشت من بوده!

لبخند کوچیکی بهش میزنم.

+جمع تون جمعه، گل تون کمه! چی داری تو گوش همسرم پچ پچ میکنی، نونا!

نامجون به جمعمون اضافه میشه و بغلم میگیره!
ته‌یون، تک خنده ای میکنه:

-هیچی پسر! همسر خوبی داری... امیدوارم لیاقتشو داشته باشی!

با لبخند بهم چشمکی میزنه. منم با خنده و سر تکون دادن، جوابشو میدم.

+یاااا نونا... دستت درد نکنه! فروختیم دیگه؟

نونا، به کمرش میزنه:

*فروختنی نیستی پسر، عشقی!  بیاید بریم پیش جمع... خیلیا میخوان بیشتر با جین آشنا شن...

+همسرمه... نمیخوام آشناشن اصن!

کمرمو میگیره و منو به خودش می‌چسبونه.
سرمو با خنده به شونه ش تکیه میدم.

*کسی نمیدزده کیم نامجون! همه اینجا مزدوجن... مگه اینکه منظورت با جونگ‌وی و بچه های من باشه...!

با صدای بلند میخندم و اونم خنده ش میگیره.
نامجون آخرشم طاقت نمیاره:

+نونااااا

***

جونگکوک، تکه سیبی تو دهنش میزاره و کنار تهیونگ میشینه:

*خبببب.... نگفتید چجوری آشنا شدید؟! چجوری ازش خواستگاری کردی، هیونگ..؟!

نامجون مثله خروسایی که آماده جفت گیری میشن، سینه شو میاره جلو (خروس شناسم شدم 🐓🚶) :

+مثله هر مرد دیگه، عملی خواستگاری کردم! (منظورش سکسه😆)  تو یه هتل 8 ستاره...

آههه کثافت دروغگو! میخواد منو پیش شون عن کنه!
ولی عن خوردی... نقشه هاتو، نقشه بر آب میکنم. اگه نکنم سوکجین نیستم!
وسط حرفش میپرم:

-البته که من سر قرار نرفتم!

لبخندی میزنم.
به حرص خوردنای نامجون، تو دلم هر هر میخندم.

𝑀𝑦 𝑆𝑤𝑒𝑒𝑡 𝑂𝑚𝑒𝑔𝑎. 𝑁𝑎𝑚𝐽𝑖𝑛 𝑉𝐾𝑜𝑜𝑘 𝑌𝑜𝑜𝑛𝑀𝑖𝑛Where stories live. Discover now