Jin POV:
با اضطراب نگاهمو به سمت نامجون سوق میدم و توی چشماش نگاه میکنم تا حسش رو بخونم.
سری تکون میده و به سمتم میاد:+این حقیقت داره جین؟
آب دهنمو قورت میدم، به یک باره نفسم تند میشه و ضربان قلبم بالا میره:
-نامجونا...
سرم گیج میره و با سرعت میوفتم پایین.
Namjoon POV:
*Flash back*+چشم مادر بزرگ!
گوشیو از مادربزرگم قطع میکنم و با کلافگی دستی بین موهام میبرم.
دستی روی شونم قرار میگیره، به سمتش برمیگردم و با لبخند همیشه درخشان و خوشگل جین مواجه میشم.
کلافگیم به طور خودکار، انگار که منبع انرژیش رو پیدا کرده، نابود میشه.
آروم بغلش میگیرم و سرمو رو تو گردنش فرو میکنم.
دستاش دور کمرم حلقه میشه و آروم کمرمو نوازش میکنه:-مونیم خوبی؟
بوسه آرومی به گردنش میزنم:
+باید بریم خونه پدربزرگم..
ازم جدا میشه و گونه مو نوازش میکنه. سرمو کج میکنم و کف دستش رو میبوسم.
-مشکلش چیه لاو؟
نفس عمیقی میکشم و بوسه ای به لبهاش میزنم.
+مسئله اینه که یه مراسمه، برای پدرم که از شعبه ژاپن برمیگرده..
لبخندی میزنه:
-مشکلش چیه؟
+هیچوقت از پدرم خوشم نیومده...
تک خنده ای میکنه و منم خود به خود اخمام باز میشن:
+به چی میخندی بیبی؟
خنده شو میخوره و با اخم مشتی به بازوم میزنه:
-بهت گفتم بهم نگو بیبی!
روی کاناپه پرتش میکنم و روش خیمه میزنم:
+جدی؟ ولی یادت رفته ما ازدواج مون رو رسمی کردیم؟
با چشمای گرد به سرعت میگه:
-چیییی؟؟ ولی من که هنوز بهت اعتراف نکرد... اوهه
میخندم و سرمو تو گردنش فرو میکنم:
+داشتی میگفتی لاو.
به شونه هام چنگ میزنه و منم از عمد گردنش رو لیس میزنم:
-چی؟ هیچی نمیگفتم که..
پایین تنه مو بهش فشار میدم:
+اوه جدی؟ ینی دوستم نداری؟ پس ازدواج مون رو رسمی نکنیم؟
-دوست دارم!
سرمو بالا میارم و به چشماش خیره میشم:
+یه بار دیگه بگو..
YOU ARE READING
𝑀𝑦 𝑆𝑤𝑒𝑒𝑡 𝑂𝑚𝑒𝑔𝑎. 𝑁𝑎𝑚𝐽𝑖𝑛 𝑉𝐾𝑜𝑜𝑘 𝑌𝑜𝑜𝑛𝑀𝑖𝑛
Romanceاسم: امگای شیرینم🎠 خلاصه: کیم نامجون، تنها آلفای باقی مانده از خاندان کیمِ. بخاطر یه شرط 500 میلیون دلاری، که پدر بزرگش براش گذاشته، مجبور به ازدواج میشه! نامجون مدعیه که هیچوقت عاشق نمیشه...! اما عشق که این چیزا حالیش نیست. ژانر: رمنس، امگاورس، اس...