خب بچه ها
عکس بالا بات پلاگ و اون تل هم که میبینید برای تکمیل شدن استایل هستش.
بات پلاگ هیچ ترسی نداره و درد زیادیی نداره فقط برای کسایی که اولین بار استفادش میکنن ممکنه خوشایند نباشه. البته بعضی هام هستن اصلا از بات پلاگ خوششون نمیاد پس استفاده ازش سلیقهای میشه.
از زیر شاخه های وسایل بی دی اس امی هستش ولی لزوما با اون خشونت و سادیسم همراه نیست.
خلاصه که طرز تفکرتونو راجع به این گوگولیا تغییر بدین حیفه 😂---------------------------------
جینیونگ در حالی که شلوار و پیراهن پشمی صورتیش رو از تنش خارج کرده بود و فقط یک لباس تنها پوشش بود، روی تخت نشسته بود و با بات پلاگی که دم سیاه رنگ و بلندی بهش آویزون بود بازی میکرد.
"ب.. بات.. پلاگ"
با صدای جهبوم تقریبا از جا پرید و کمی از ملافهی روی تختش رو روی خودش کشید، توقع نداشت اون پسر انقدر سریع بیاد.
"هی! تو باید در میزدی"
با گونههایی سرخ شده و اخمی که از عصبانیت روی صورتش تشکیل شده بود به جهبومی که کاملا جلوی در خشکش زده بود، تشر زد ولی یادش افتاد که اون پسر همه چیزش رو دیده و نباید بابتش نگران باشه.
"من کاربرد اینو میدونم. ولی این یکی اصلا نمیفهمم باید باهاش چیکار کنم"
وقتی تل گوش گربهایهای مشکی رو روی سرش گذاشت، به جهبوم فهموند که از کاربرد تل روی سر با خبره ولی این دم دقیقا نمیدونست باید کجا قرار بگیره. حتی یک گیره یا سنجاق نداشت که بتونه اون رو به لباس زیرش وصل کنه و به جاش یک سر درشت و شفاف داشت که از نظرش شکل و شمایل بانمکی داشت.
"ک-کی اینارو بهت داده؟"
جینیونگ با یادآوری سوپرایزش، ضربهای به پیشونیش زد. قرار بود وقتی که کاملا آماده شد خودش رو به جهبوم نشون بده و با خنگ بازیش کاملا گند زده بود به سوپرایزی که طراحی کرده بود.
ولی برای اینکه جبران کنه با ذوق و خوشحالی کمی روی زانوهاش جا به جا شد و دستاش رو از هم باز کرد.
YOU ARE READING
Blue Like Your Tattoo || JJP
Fanfiction[Completed] ✅ جینیونگ برای اینکه به دوستاش ثابت کنه که کیوت و لطیف نیست، طبق خواسته اونها قبول میکنه که روی باسنش تتو بزنه! اما از اونجایی که خیلی آدم کمرو و خجالتیایه، تمام سالنهای تتو رو میگرده تا بتونه با یکی از مسن ترین مردای تتوکار وقت بگیر...