Part 6

654 144 54
                                    

با دیدن قیافه های ذوق زده شون پوزخندی روی لبش نشست. حاضر بود تمام زندگیش رو بده تا ثانیه ها زودتر سپری بشن و بتونه واکنش شون رو موقع فهمیدن ماجرا ببینه. هیجان از درون در حال خوردن سلول های بدنش بود و کمترین واکنشش گاز گرفتن لب پایینش بود تا صدایی بخاطر خندیدنش بلند نشه.

پنج نفری که جینیونگ دوست خطابشون کرده بود با دیدن پوزیشن استراحتش کمی مشکوک و شدن و البته نگران. کسی که حدس میزد اسمش یوگیوم باشه، چون عکس پروفایلش رو یادش بود، با نگرانی سمت جینیونگ رفت.

"جینیونگی!.. کونت درد نگیره اینطوری روش خوابیدی؟.. باید دمر بخوابی!"

جینیونگ نگاه پر از شرمی به جه‌بوم انداخت که گوشه اتاق خودش رو با لب تاپش سرگرم نشون میداد و مدام پوزخند میزد.

"خب..."

"زودباش جینیونگ بکش پایین میخوام ببینم با بهترین هلوهای دنیا چیکار کردی!"

جینیونگ نمیتونست از خجالت سرش رو بالا بگیره. کاملا فهمیده بود که دوستاش از ذوق حتی متوجه جه‌بوم نشدن و بی پروا از باسنش حرف میزنند و هیجان شون رو بروز میدند.

ضربه‌ی محکمی به پیشونیش زد و اشاره ریزی به سمتی که جه‌بوم نشسته بود، کرد.

هر پنج تا سر به سمتی که جینیونگ اشاره کرده بود برگشت و تازه فهمیدن که موجود زنده‌ای که نمیشناسنش اونجا وجود داره. جه‌بوم با پوزخندی که روی لبش بود بدون حرفی دستی براشون تکون داد و اولین نفر جکسون نظرش رو راجب جه‌بوم اعلام کرد.

"ازش خوشم نمیاد"

و انقدر بلند اعلام کرد که حتی امکان داشت پدر جینیونگ که توی اتاق خودش نشسته بود هم شنیده باشه. بعد از حرف جکسون، بقیه شون یکی یکی پشت سر هم حرفش رو تایید کردند. ولی تنها واکنش جه‌بوم به این اظهار نظر، یک لبخند عمیق بود و زمزمه‌ای که به گوش هیچکدومشون نرسید: " اگر بدونید چیکار کردم بیشتر از قبل ازم متنفر میشید"

این موضوع اصلا برای جه‌بوم اهمیت نداشت و در کمال سرخوشی و انرژی بالا به پایان نامه‌ی عزیزش رسیدگی میکرد ولی این توهینی که از طرف جکسون، یوگیوم، مارک، بم‌بم و یونگجه به جه‌بوم نسبت داده شده بود اصلا برای جینیونگ قابل هضم و درک نبود. در واقع دلش میخواست یکی از آرزوهاش برآورده بشه و در یک ثانیه فرشته مرگ جونش رو بگیره و این سطح بالا از شرم و خجالت رو تحمل نکنه.

"هی هی... اونم مثل شما دوسته منه ممنون میشم بهش توهین نکنین.. جکسون! چطور وقتی یه کلامم از دهنش بیرون نیومده همچین قضاوتی راجبش میکنی.. اتفاقا اون.. خیلی.. دوست داشتنیه"

پنج نفری که دور جینیونگ ایستاده بودند کاملا متوجه گونه های سرخش وقتی اسم اون پسر رو آورد، شدند و جه‌بوم هم با لبخند مهربونی شاهد ماجرا بود. کسی که تازه متوجه شده بود اسمش جکسونه و از قضا خیلی شیک در برخورد اول تمام هیکلش رو به گند کشیده بود، اولین نفر شروع به اعتراض کرد.

Blue Like Your Tattoo || JJPWhere stories live. Discover now