حتی فکر به اینکه تا الان علاوه بر جهبوم خودشم مقصر بوده باعث میشد خواب به چشمهاش نیاد ولی با این حال تمام اکانتهای جهبوم رو توی فضای مجازی و البته مخاطبین گوشیش توی بلک لیست قرار داده بود تا قهر بودنش رو نشون بده و به اون مرد ثابت کنه از موضعش پایین نمیاد.
خیلی دلش میخواست ازش عذرخواهی کنه ولی مدام اون لحظهای از جلوی چشمهاش رد میشد که دستش با شدت پس زده شد و از تصمیمش پشیمون میشد.
کلافه موهای خوش حالتش، که توی روز قرار به بدترین شکل ممکن خودشون رو نشون داده بودند، بهم ریخت. دیگه مدت زمان شروع رابطشون براش مهم نبود فقط این نکته که خیلی دلش برای اون مرد تنگ شده بود مهم بود.
چه فرقی داشت که سه روز رابطشون رو شروع کردن یا ده روز، مهم این بود که جینیونگ از شدت دلتنگی میخواست بزنه زیر گریه!
متاسفانه یا خوشبختانه جینیونگ عاشق مردی بود که سه روز پیش جلوی چندتا آدم غریبه بهش لقب ترسو رو داده بود.
"چته! چرا داری موهاتو میکنی؟"
جوهان بهش تشر زد و باعث حداقل از خود درگیری ذهنش نجات پیدا کنه.
"هیچی دارم نقشه ها رو کامل میکنم"
این دروغ بود، ولی فقط یک دروغ کوچولو برای اینکه جوهان بیشتر از پا پیچش نشه.
"ببینم گوشامو دراز میبینی یا دم طوسی رنگ دارم!؟"
"من نمیدونم جوهان. میتونی بری جلوی آینه چک کنی!"
جوهان آیپدش رو روی میز انداخت و انگشت تهدیدشو سمت اون پسر گیج گرفت.
"هی! بهتره تا دهنتو سرویس نکردم حرف بزنی. نکنه باز با جهبوم دعوات شده؟"
جینیونگ گونیای بزرگ و گرون قیمتش رو روی میز پرت کرد و متقابلا با اخم غلیظتری به جوهان خیره شد.
"چرا هر چی میشه به اون ربط میدی؟ اسم اون عوضی رو روی پیشونیم حک کردن؟ اصلا اون به من چه ربطی داره!"
جوهان نیشخندی زد و دست به سینه نشست تا با لذت بیشتری به سلیطه بازی جینیونگ نگاه کنه، عاشق وقتهایی بود که اینطور مچش رو میگرفت و اون پسر ساده لوح متوجهش نمیشد.
"اگر یکم آرومتر واکنش نشون میدادی میتونستم بگم فرضیم اشتباهه. شماها چتونه انقدر با هم دعوا میکنید؟"
جینیونگ با اینکه فهمیده بود چه گندی زده ولی سعی کرد اخمش رو روی صورتش نگه داره. نگاهش رو روی نقشههای زیر دستش قفل کرد و کاملا جوهان رو نادیده گرفت.
"هیچی"
"و تو! پارک جینیونگ! برای هیچی داشتی منو تیکه پاره میکردی؟"
جینیونگ چشم غرهای بهش رفت تا ساکت بشه ولی نمیدونست چشم غرش در حد چشم غرهی یک بچه شیر بامزست که تازه دندون درآورده. جوهان برای تک تک حرکات اون بچه شیر دلش ضعف میرفت و از طرفی هیچ جوره ازش نمیترسید.
ESTÁS LEYENDO
Blue Like Your Tattoo || JJP
Fanfic[Completed] ✅ جینیونگ برای اینکه به دوستاش ثابت کنه که کیوت و لطیف نیست، طبق خواسته اونها قبول میکنه که روی باسنش تتو بزنه! اما از اونجایی که خیلی آدم کمرو و خجالتیایه، تمام سالنهای تتو رو میگرده تا بتونه با یکی از مسن ترین مردای تتوکار وقت بگیر...