Part 27 (get help!)

317 77 41
                                    

_ هولی شت!
این رابرت بود که بعد از دیدن جای خالی جسد تقریباً جیغ زد.

مارک دستش رو دور کمر رابرت حلقه کرده بود تا دوباره غش نکنه و زمین نخوره. خیلی جدی به کریس نگاه کرد:« اینجا چه‌ خبره؟ شماها چتونه؟ نکنه یه شوخی بی‌مزه...»

کریس از خشم دندوناش رو روی هم فشار می‌داد.

_ تو خبر اونی که با لباس کاپیتان آمریکا تو خیابون می‌چرخه رو شنیدی؟
رابرت گفت.

_ همونی که از بازداشتگاه فرار کرد؟
_ آره. اون خود واقعیشه. خود استیو راجرز.
_ شوخیه دیگه؟ مگه نه کریس؟

کریس سرش پایین بود اما فکش می‌لرزید و از رگ‌های برجسته‌ی گردنش مشخص بود چه‌قدر عصبانیه. صدایی که از بین دندونای بهم چسبیده‌ش خارج شد چیزی شبیه " نه " بود.

رابرت بالاخره توانش رو از دست داد و روی زمین افتاد. هنوز ضعف داشت. مارک کنارش روی زمین زانو زد.

کریس درحالی که با انگشت شستش فاصله‌ی بین ابروهاش رو فشار می‌داد گفت:« دوتا اتفاق تقریباً همزمان افتاد. تو لندن یه نفر به تام هیدلستون حمله می‌کنه و شایعه‌ها می‌گن گروگان گیری بوده ولی هیچکس تامو ندیده. تو نیویورک سر و کله‌ی کاپیتان پیدا می‌شه و طبق گزارش پلیس چندین نفرو راهی بیمارستان کرده.»
_ خ...خب؟

رابرت با صدای گرفته‌ای ادامه داد:« بعدش استرنج... رفته بود پیش بن. انگار یه منبع انرژی‌ای چیزی از بعدشون اومده اینجا و تعادل همه‌چیزو بهم زده. اسپایدرمن و دکتر استرنج از ام‌سی‌یو اومدن.»

_ استرنج استدلالش اینه کاپیتان آمریکا تو سفر زمانش با سنگای ابدیت اشتباهی اومده اینجا. تونی‌ای که اینجا دیدی از یه بعد دیگه اومده. اونجا بعد از بشکن تانوس پودر شده ولی به‌جای سنگ روح اومده اینجا.

رابرت دستشو مشت کرد. کریس نفس عمیقی کشید.
_ حالا تنها کسی که واقعاً می‌دونست چه‌خبره الان ناپدید شده. نمی‌دونیم باید چیکار کنیم. قرار بود راجرزو پیدا کنیم.

مارک دستی به موهاش کشید. مشخص بود دوستاش هم هنوز گیجن و نتونستن با اتفاقی که افتاده بود کنار بیان. با این حال هنوز پذیرفتن این سناریو عجیب براش سخت بود.

_ کریس، تو گفتی تو لندن به هیدلستون حمله شده بود.
_ استرنج و بندیکت گفتن اون لوکی بوده.
_ پس چرا دنبال کاپیتانید؟

کریس با تعجب پرسید:« یعنی چی؟»
مارک با نگرانی بیشتری جواب داد:« اگر لوکی اینجاست؛ اون یه ویلنه و همینجوری ولش کردید به امون خدا؟ حتا با اینکه به تام حمله کرده؟»

The world without borderWhere stories live. Discover now