چشمامو باز کردم.
اولین چیزی که متوجهش شدم، دست بی حسم بود که زیر گردن تیونگ بود. همون حالتی که دیشب بود، همونطوری خوابش برده بود.
به صورتش نگاهی انداختم. موهاش رو مشکی کرده بود که رنگش با سفیدی پوستش هارمونی زیبایی رو ایجاد کرده بود. مژه هاش بلند بودن و لب هاش خوش فرم و صورتی رنگ. پشت دستمو روی صورتش کشیدم.
خیلی نرم بود.
دلم نمیومد از خواب بیدارش کنم. دستمو لای موهاش کردم و اروم اروم نوازششون کردم.
عجیب بود که انقدر حس خوبی داشتم.
همونطوری داشتم موهاشو نوازش میکردم که چشماشو باز کرد. چشمای خمارش بزور باز شده بود و به من نگاه میکرد. دیدنش تو اون وضعیت خیلی بانمک بود.
براش ضعف کردم.
به سمتش خم شدم، بوسی روی جفت چشمهاش نشوندم.
"صبحت بخیر"
دستمو از زیر گردنش بیرون کشیدم و کم کم از جام بلند شدم. به سمت حموم شیشه ای گوشه اتاقم راه افتادم و با دراوردن لباسام وارد شدم و اب گرم رو باز کردم.
زیر اب که رفتم چشمامو بستم و از برخورد قطرات اب داغ با پوستم لذت میبردم.
دستمو لای موهام کشیدم.
که متوجه صدای باز شدن در حموم شدم.
تیونگ بود.
لباساشو دراورده بود.
با دیدن بدن سفید و بی نقصش نفسم بند اومد.با اینکه تا حالا با صد نفر رابطه داشتم ولی این اولین باری بود که این حس خاصو تجربه میکردم.
با دیدن قیافم خندش گرفت.
"میخوام باهات دوش بگیرم جهیون"
منم از خدا خواسته به سمت خودم کشیدمش.
به دیوار شیشه ای حموم تکیش دادم و خودمو بهش چسبوندم. برخورد بدنامون و بخصوص دیک هامون بهم حس غیر قابل وصفی داشت.
مثل تینیجری که میخواد برای اولین بار سکس کنه هیجان زده بودم و قلبم محکم میکوبید.
صدای نفسای سنگین تیونگ هم به وضوح شنیده میشد.
سرمو تو گردنش فرو کردم. گاز و میک های محکمی به گردن خوش تراشش میزدم و اون گاها آه های ریزی میکشید.
به مارک های قرمز رنگ روی گردنش و ترقوش خیره شدم. شاهکارم قشنگ بود.
نگاهم به دیک نسبتا کلفتش افتاد و شکم صاف و پوست براقش. میتونم بگم بدنش بی نظیر بود و مثل مواد مخدر منو به خودش جذب میکرد. بخصوص هم که این همه مدت در انتظار همین بودم.
خواستم شروع به بوسیدن سینه هاش کنم و به سمت پایین تر برم که بجاش اون منو ب عقب هل داد و زیر دوش برد.
حالا جفتمون زیر اب بودیم. موهاش بخاطر اب خیس شده بود و به پیشونیش چسبیده بود و هات ترش میکرد.
دستاشو روی سینه هام گذاشت.
تو چشام خیره شد.
"جهیون"
"جانم؟"
"این اولین باره که دارم با یه مرد همچین چیزایی رو تجربه میکنم. قلبم داره عین چی تند میزنه و حسی درهم از هیجان و استرس دارم و همینطور حسابی سخت هم شدم. میخوام به خودمون این فرصتو بدم که معنای دوست داشتن و یه رابطه عاشقانه رو بچشیم. من تو زندگیم تاحالا فقط با دوتا دختر رل بودم و الان هم تو رو دوست دارم. "
لباشو به لبام چسبوند و بوسه خیسی رو همراه با قطرات ابی که رومون می چکید شروع کرد.
با لذت باهاش همراهی کردم. زبونمو وارد دهنش کردم و جای جای دهنشو چشیدم. لب پایینش رو میک محکمی زدم و گازی ازش گرفتم که صدای آه مانندی از دهنش خارج شد.
بهش نگاه کردم.
با اون چشمای خمارش و لبای پف کرده و خوش رنگش و مژه ها و موهای خیس و پریشونش، انقدری خوشگل و فاکی بود که دلم میخواست همین لحظه زیرم بکنمش.
دهنشو به سمت سینه هام برد. زبونشو دور نیپِل هام میکشید و محکم تو دهنش می کشیدتشون که خیلی تحریکم میکرد و دیکمو حسابی راست کرده بود. همونطور که سر انگشتاشو از روی سینم به سمت پایین و لگنم میکشید، پایین رفت و دهنشو دور دیکم حلقه کرد. نفسم بند اومد. دیدن اون صحنه و حس حلقه شدن دهن داغش دور دیک تحریک شدم انقدری هات بود که میتونسم همونجا بیام. شروع به عقب جلو کردن سرش کرد. بین ساک زدنش گفت
"اولین بارمه بخاطر همون زیاد توش خوب نیسم"
" عالی ای، ادامه بده تیونگ"
دوباره دیکمو توی دهنش کرد و سرشو عقب و جلو کرد. انگشتامو توی موهاش فرو کردم و با دستم به سرش فشار اوردم تا بیشتر و بیشتر دیکمو تو دهنش جا بده. یکم دیگه با همین اوضاع برام ساک زد تا اینکه با فشار بیشتر دستم، کلاهک دیکم با ته گلوش برخورد کرد. از شدت لذت چشمام بسته شد و سریع دیکمو از دهنش در اوردم ولی تا فرصت کنم که خودمو تکون بدم، روی صورتش خالی شدم. خواستم با اب صورتشو بشورم که قبلش همونطوری که از پایین بهم نگاه میکرد، دور دهنشو لیس زد و خوردتش. دیدن این صحنه داشت باعث میشد با اینکه همین الان اومده بودم، باز هم دوباره تحریک شم. دستمو زیر چونش انداختم و به سمت بالا کشیدم. رو به روم وایستاد.
دوباره مشغول به بوسیدنش شدم. این دفعه خواستم من یکاری کنم که اون ارضا شه، که قبل ازینکه برای ساک زدن خم بشم جلومو گرفت. بجاش پشتشو به سمت خودم کردم و به خودم تکیه دادمش. جفتمون زیر اب بودیم. دستمو از پهلوش بردم و دیکشو توی دستم گرفتم. شروع به محکم عقب جلو کردن دستم کردم. یک دقیقه نکشید که اونم با فشار توی دستم و کف حموم پاشید. معلوم بود از قبل تحریک شده بود و فقط با یکم هَند جاب اومد.
نفس نفس میزد و بدنش که از پشت توی بقلم بود اروم اروم داشت تحلیل میرفت.
دیگه هر جفتمون شامپویی زدیم و خودمونو شستیم و از حموم خارج شدیم.
حوله ای بهش دادم تا تنش کنه.
قبل ازینکه حولشو ببنده با دوتا بنده حولش به سمت خودم کشیدمش و همینطوری که با اون فاصله کم بینمون، بند های حولشو گره میزدم در گوشش گفتم:
"از دهنت خوب استفاده میکنی لی تیونگ، عالی بودی."
و بوسه ای روی لب هاش نشوندم.
لبخند شرمساری زد و به سمت اتاقش رفت تا لباس بپوشه.
امروز روز خوبی بود و از صبحش مشخص بود.
بعد ازینکه شلوار مشکیم و پلیور و کاپشنمو تنم کردم از اتاقم خارج شدم.
به اتاق اون رفتم و بدون در زدن درو باز کردم.
جلوی کمد وایساده بود و سعی داشت لباس انتخاب کنه.
با ورود یهویی من هول شد.
"یوقت در نزنی؟"
"خونه خودمه"
"برو بیرون میخوام لباس بپوشم."
بدون توجه بهش روی تختش نشستم و همینطوری که دستامو تکیه گاهم از پشت کردم، بهش خیره شدم.
"میگم میخوام لباس بپوشم"
"خب بپوش
منم کاری ندارم، دارم نگاهت میکنم. درکل که همین الان بدنتو دیدم."
سری تکون داد و یه شلوار لی از توی کمد دراورد با یه پلیور و بافت سورمه ای رنگ برای روش.
با وجود معذب بودن، بالاخره لباساشو جلوم عوض کرد. منم بی توجه فقط محو بدنش بودم.
اب دهنمو قورت دادم و سعی کردم حواسمو پرت کنم قبل ازینکه دوباره تِرن آن شم.
بعد ازینکه لباساشو پوشید. دستشو کشیدم و بردم به اتاق خودم. پشت میز و ایینه نشوندمش و سشوار رو روشن کردم. دستشو اورد که سشوارو ازم بگیره و خودش بکشه ولی دستشو پس زدم.
"خودم میخوام موهاتو سشوار بکشم. باید موهات خشک باشه وگرنه سرما میخوری"
لبخند کوچیکی زد که از چشمام دور نموند.
با حوصله موهای مشکی رنگ و نرمشو سشوار کشیدم و حالت دادم.
تو ایینه بهش نگاه کردم.
اونم داشت بهم نگاه میکرد.
بی اختیار گفتم:
"خیلی خوشگلی"
اونم در جوابم گفت:
"تو هم خیلی جذابی"
بعدش جفتمون از اون حالت در اومدیم و اون از سرجاش بلند شد و از اتاق خارج شدیم.
ازونجایی که رانندگی رو دوست داشتم همیشه خودم رانندگی میکردم.
از خونه خارج شدیم و سوار ماشین شدیم.
به سمت دریا راه افتادم. تو ججو اول از همه باید از دریا و ساحل لذت میبردیم.
بعد نیم ساعت رسیدیم.
باد نسبتا شدیدی میوزید.
از ماشین پیاده شدیم.
به سمت دریا رفتیم.
---------------------
1290 words
ووت و کامنت یادتون نره 🌸
ادامش تو پارته بعده حتما بخونید‼✅
YOU ARE READING
•His muscular back•
Fanfiction'NCT' couple: jaeyong genre: smut🔞 , romance جهیون رئیس شرکت Fashion boy که مثل تینیجر ها جذب یک ایدول بیست و خورده ای ساله شده بود. از طرفی تیونگ ایدولی که با وجود هزاران فن و البته مشغله کاری، باز هم ذهنش درگیر پشت عضلانی مردی شده بود که موقع عک...