به دستم که تو دست کوک بود و با انگشتام بازی میکرد نگاه کردم
+میگم کوک
-هوم؟
نگاهش همچنان با انگشتام بود و حرکتشون میداد
+واسه درمانت یه ایده ای دارمدستش متوقف شد و به پهلو برگشت طرفم
-خوب
منم متقابلا همین کارو کردم و برگشتم سمتش
+میتونیم از هیپنوتیزم درمانی استفاده کنیم
چندبار پلک زد
-چطور
گلومو صاف کردم
+میتونیم از طریق هیپنوتیزم کاری کنیم که تو اون حادثه رو فراموش کنی
-خودت اینکار رو انجام میدی
نیشخند زدم
+نه ولی کاش میتونستم...یکیو میشناسم که میتونه اینکارو بکنه
-کی+استادم درواقع کسی که تو این راه خیلی کمکم کرد
-حالا چطور این کار انجام میشه
+دقیق نمیدونم من فقط چندتا ویدیو راجبش دیدم و میدونم جواب میده
فقط بهم زل زده بود
+میتونیم کاری کنیم یادت بره که اصلا چندتا شخصیت داشتی و بگیم تمام این مدت خودت بودی
-ولی تو همچی یادته
یه لبخند زدم و دستمو رو صورتش گذاشتم
+درسته ولی هیچوقت قرار نیست راجبش حرف بزنم تو این کار ماهرم
سرشو تکون داد
+خوب نگفتی نظرت چیه این که برگردیم خونه قبلی
برگشت و به سقف زل زد
-یچیزی هست که نمیدونی
ابروهام پرید بالا
+چی-این که جونگ کوک هنوز دنبالته
دهنم باز مونده بود
+نه امکان نداره
عصبی خندیدم
+خدای من چه گیری داده بهم این لجباز بودنت به همشون سرایت کرده نه
پوزخند زد
-اره انگاری
موهامو از رو صورتم دادم کنار من واقعا نسبت به این خونه حس خوبی ندارم
نزدیک کوک رفتمو سرمو گذاشتم رو سینه داغش
این گرما
این بغل
محل امن منه
دستشو دورم حلقه کرد انگشتامو رو تتو هاش کشیدم
چشمامو بستم و سعی کردم بخوابم...
با احساس سنگینیه چیزی چشمامو باز کردم
+خدای من کوک
سعی کردم تکونش بدم خودشو انداخته بود رو من و واقعا داشتم له میشدم
موفق شدم و نفس عمیقی کشیدم و بهش نگاه کردم
غرق خواب بود و موهاش ریخته بود رو صورتش لبخند ریز زدم
موهاشو زدم کنار
دماغ کوفته ای
-عادت داری وقتی خوابم زل بزنی بهم
لبخندم عمیق تر شد
+اوه متاسفم که نمیتونی از چشمای من خودتو ببینی
انگار خیلی از حرفم خوشش اومد چون یه لبخند محو زد
+نمیخوای پاشیبهم پشت کرد و پتوشو بغل گرفت
الان واقعا داره خودشو برام لوس میکنه؟
انگشت اشارمو فرو کردم تو پهلوش که تکون خورد صبر کن ببینم با ذوق داد زدم
+تو قلقلکی ای
افتادم روش و شروع کردم به قلقلک دادنش سعی کرد جلومو بگیره ولی نمیتونست و میخندید
دوست داشتم فقط بخنده
صدای خنده هامون قاطی شده بود
خواستم اشکایی که بخاطر خنده تو چشمم جمع شده بودو پاک کنم که فورا سو استفاده کرد و مچامو گرفت
سریع برگردوندم و روم خیمه زد
+سو استفاده گر
مچامو کنار سرم گذاشت و هیچ عنوان نمیتونستم تکونشون بدم
با خنده نالیدم
+ولم کن
YOU ARE READING
Unwanted Killer | Jeon Jungkook
Romance-″اجازه نمیدم خودتو ازم دور کنی″ ″اگه من بخوام ازت دور بمونم چی؟″ -″اونوقت هیولایی میشم که ازش متنفر شی″🥀💛 Couple: Jungkook x Girl Genre: Angst, Romance, Psychology, Smut