_ اول از هر چیزی باید تاکید کنم تا زمانی که توضیحات رو نخوندید سمت شروع پارت یک فیکشن نرید چون ممکنه خیلی گیجتون کنه. پس اول از هر چیزی این متن رو بخونید و بعد پارت یک رو دانلود کنین.
خوب، اول میرسیم به خونخواهی و تفاوت و شباهت های که با فلورانس داره و بعد هم اینسکیور که در حد دو تا سامری یکسال پیش تو واتپد اپ شد.
خونخواهی_ vengeance:
ریدرای قدیمی به خوبی با داستان آشنا هستند حدود دو سال پیش 8 پارت ازش اپ شد که موضوعش برای سال 1920میلادی تو بریتانیای کبیر بود و جونگکوک کارکتر پزشک اشراف رو داشت و تهیونگ اشراف زاده ای که خودش رو به جنون زده بود. و یه انتقامی این بین بود که جونگکوک قصد داشت با از بین بردن تهیونگ از خانواده کیم بگیره.
و اینسکیور_insecure:
حدود یکسال پیش تو واتپد اپ شد و تو چنل خودم کلی درباره اش حرف زدیم. و قرار شد بعد از خونخواهی اپش رو شروع کنم.... داستان دو برادر که برادر بزرگتر وکیل و برادر کوچیکتر کسی بود که تمام مدت تنها به خوش گذرونی هاش اهمیت میداد و دلیلش هم به این برمیگشت که پدرش عملا طردش کرده بود و کوچکترین اهمیتی بهش نمیداد.
و خوب من زمان کافی برای اپ دوتا فیک رو نداشتم پس تصمیم گرفتم داستان هایی که تو ذهنم هست رو با هم ادغام کنم و کار بهتر و قویتری رو بهتون تحویل بدم.
فلورانس
تو سال های 1901 اتفاق میوفته فلش بک های کوتاهی به سال های 1894 داره و ممکنه کمی تاریخ ایتالیا رو تحریف کنه که خوب سعی میکنم براتون مشخصش کنم. جونگکوک برادر بزرگتر تهیونگ و عملا شخص مورد علاقه پدرش به حساب میاد و تهیونگ بخاطر نقصی که داره کمی باعث خجالت خانوادشه. خواهر دوقلویی به اسم تالیا داره و ممکنه کارکترای مرموز زیادی تو داستان وجود داشته باشند که کم کم باهاشون آشنا میشید.
فضای نسبتا شاعرانه ای داره، توصیفاتشون کمی با لحن عادی ممکنه متفاوت باشه اما من برای اینکه راحت‌تر باهاش همزادپنداری کنید سعی میکنم تا جای که میتونم روون بنویسمش.
فلورانس تفاوت آنچنانی با خونخواهی نداره خط داستانیشون نسبتا به هم شباهت داره و این تنها وجود اینسکیور بود که کمی متفاوتش کرد.
اتفاقای اصلی، فاصله سنیشون، نوع روابط و... تمامش به خونخواهی نزدیکه و بهتون قول میدم داستانش به نسبت قوی تره و کمی دورتر از کلیشه های همیشگی باشه.
دوستون دارم و امیدوارم تا پایان فلورانس کنارم باشید و ازش لذت ببرید.
و حتما فلوچارت‌هایی که از روابط و روند کارکترها و داستان براتون میذارم رو بخونید تا با فضای فیکشن بهتر آشنا بشید.
YOU ARE READING
ＦＬＯＲＥＮＣＥ🎻
Fanfiction«فلورانس»🎻 _ازش متنفرم اما نگاهم به هیچکس جز چشم های مشکی اون خیره نمیشه... اون درست مثلِ سمفونی که فراموشش کردم... گلی که هیچوقت ندیدمش... مجسمه ای که هیچوقت نساختم... سمفونی که هیچ وقت نواخته نشده و من اون رو بین چشم های اون شنیدم. این حس ممنوع...
