تدی خرس

269 76 13
                                    

زندگی ژان به طرز مضحکی تخمی بود و داشت بد تر بدتر می شد. هنوز دو روز از برگشتنش به چین نگذشته بود که بهش خبر رسوندن آی پی شرکت لو رفته.
شرکت ksl یه گمرک برای صادرات واردات قطعات مکانیکی کامپیوتری بود. یه امپراطوری که چندین شعبه توی کشور های مختلف داشت و از شیر مرغ تا جون آدمیزاد بین قاره ها دست به دست می کرد.
ویلیام داشت مثل پیرمرد های بازنشسته رفتار می کرد و این خیلی رو مخ ژان بود. چرا وقتی نه چلاق بود نه از کار افتاده اداره اون هیاهو رو بهش سپرده بود؟ کنترل اون آشفته بازار به اضافه رام کردن کلی شغال و سگ وحشی یه پاکت قهوه می خواست و صبر ایوب که ژان هیچ کدوم در حال حاضر نداشت!
اون شرکت ها فقط یه نما برای تجارت سفید ویل بودند. فقط خدا می دونست بین بار های اون کانتینر ها چند کیلو کوکائین خوابیده.
ای پی لو رفته بود. رمز خاصی که تجارت اونها توی دارک وب بهش بستگی داشت و با کلی دیوار های مجازی محافظت می شد.

+چطور یه نفر تونسته از اون همه دیوار امنیتی، کد و رمز کوفتی عبور کنه؟ پس شما چه غلطی می کردین؟
هیئت مدیره از جانشین عصبانی رئیسشون چشم گرفتند. ژان مثل یه دیگ در حال جوش شده بود.
از منشی گرفته تا کارگر های خدمات اجتماعی هیچ کدوم از تیر رس خشم ژان دور نمی موندند.
دستی بین موهاش کشید و نفسش رو با خستگی بیرون داد.
+جیانگ به بک زنگ بزن بگو بیاد شرکت.
×می خوای اون احمق یه سیستم امنیتی جدید برات بسازه؟
+در حال حاضر هیچ کس از اون احمق نابغه کاربلدتر نیست.
جیانگ مدیر و مشاور ژان بود. سه سال پیش وقتی پاش توی درگیری های نظامی آمریکا باز شد تونست اون دورگه چینی آمریکایی رو ببینه. اون روزی که با هم توی یکی از کافی شاپ های بوستون نشسته و قهوه می خوردند هیچ فکر نمی کرد چهار روز بعد اون پسر از دست یه دلال اسلحه نجات بده.
جیانگ خرده فروش مواد توی کوچه پس کوچه های بوستون بود. بعد از اون درگیری به گروه ژان اومد و تنها توی چند ماه تبدیل به یکی از دوستانش شد.
با صدای باز شدن در از گذشته بیرون اومد و به اون پسر با لبخند مستطیلی درخشان خیره شد.
+کی می خوای یاد بگیری در بزنی؟
*بیخیال هیونگ ما با هم از این حرفا نداریم مگه اینکه......اممم‌ تو منشی خوشگلی داری.
بکهیون با شیطنت ابرویی بالا انداخت و لبش رو گاز گرفت که مساوی شد با خوردن جعبه دستمال کاغذی به صورتش.
+یاااا هیونگ هی اون مینی تایتانیک کوفتیت رو نکوب تو صورتم. فکر کنم تمام پستی بلندی های صورت نازنینم صاف شد.
ژان به جیانگ که کنار بک ریز ریز می خندید و غر غر های زیر لبی بک نگاه کرد و لبخند کمرنگی زد.
*بیخیال این حرف ها. هیونگ نگو گفتی بیام اینجا تا یچی بزنی به صورتم هار هار بخندی تا دلت باز بشه. قضیه چیه؟
ژان از پشت میز بلند شد رو به روی بک روی کاناپه نشست.
+یکی سیستم شرکت هک کرده.
*به سلامتی! خبر جدیدی نیست که. دویست بار بهت گفتم سیستم عامل این جهنم ضعیفه و همه کارکنات بی عرضه اما کو گوش شنوا؟
+باشه باشه من اشتباه کردم خوبه؟ حالا بیا یه کمکی به هیونگ بکن.
بکهیون خم شد و لپ تابش رو از توی کوله اش بیرون کشید و روی پاهاش گذاشت.
*بریم که رفتیم.
تا چند دقیقه صدایی جز کلیک کلیک انگشت های بک روی کیبورد نبود تا اینکه فریادش کل شرکت رو لرزوند.
*یسسسسسسسسسس! هیونگ هیونگ بیا ببین عجب ماهی گنده ای گرفتم بگو کی هکت کرده؟ ال بی ال هاهاها اون شغال پیر می خواسته تلافی کنه.
ژان خودش رو کنار بک انداخت. و به اون کد های بی مفهوم نگاهی کرد.
+واقعا ؟کار اون شغال پیر ؟ حتما برای اینکه توی پروژه دوبی شریکش نکردم هار شده.
*می خوای یکم گوش مالیش بدم؟
بک وقتی نگاه کنجکاو ژان رو دید نیشخند سیاهی زد.
*قراره یه باگ جدید بسازن. همه چیز کپی کردم می تونیم دو برابر قیمت به رقیب شون باگ بفروشیم.
کم کم نیشخندی مثل بک روی لب های ژان نشست. هر دو انگشت شون رو به سمت هم گرفتن و چشم هاشون باریک کردند.
+یو یو یو
*یو یو یو
جیانگ چند قدم از اون دو که حاله سیاهی اطرافشون رو گرفته بود به عقب برداشت.
×لعنت شما دو تا خیلی ترسناک شدید.
بک از روی کاناپه بلند شد. آبنبات چوبی رو از کاغذ کند و توی دهانش گذاشت. کاغذی رو سمت ژان گرفت و تکونش داد.
*بگیرش هیونگ. این شماره دوستم. یه هکر کلاه سیاه. کارش از منم بهتره. واسه شرکت استخدامش کن. فعلا اوضاع امنیت رو به راه. یه الگوریتم جدید واست چیدم اما موقتی نیاز به بازسازی دوباره داره به چن زنگ بزن اون تو این چیزا بی نظیره.
بک چرخید و خواست بیرون بره که چیزی سمتش پرت شد. سریع واکنش نشون داد و اون جسم توی هوا گرفت.
*هیونگ من که الان دیگه چیزی نگفتم چرا می زنی؟
+نزدمت بهت جایزه دادم. برو توی پارکینگ شرکت منتظرت.
بک به سوئیچ کف دستش نگاه کرد و چشم هاش برق زدند.
*چه رنگی هست؟
+رنگ آبنبات گوشه لپت.
*جون من؟ ایول داری هیونگ.
مشتی توی هوا کوبید و سریع ناپدید شد.
×فکر کردم قراره اون پورشه قرمز رو برای تولدش بهش هدیه بدی؟
+بک بیشتر از اینا می ارزه.

🥀Black  Rose 🥀Where stories live. Discover now