صدای جیغ و فریادهایی از دور به گوش جمعیت رسید.
کوتوله ای فریاد زنان از تالارها به سمت ایوان اصلی میدوید
- شرورها شرورها، اورکها به قصر حمله کردن، فرار کنید!
با همین جمله پنج شاهزاده همزمان به سمت پسر انسان مبهوت دویدند، دور بکهیون حلقه ای تشکیل دادن، تا ازش محافظت کنن.
بکهیون ترسیده بدون اینکه متوجه کارش باشه، کمی به الف نزدیکتر شد، دست چانیول رو محکم توی دستاش گرفت تا احساس امنیت کنه!
چانیول بدون نگاه کردن بهش، دستشو دور کمر بکهیون حلقه کرد بدن لرزون پسر رو بیشتر به خودش فشرد. رو به جمعیت فریاد کشید
- از قصر دفاع کنید! صف تشکیل بدین، الفها روی دیوارها، کسایی که جلوی دروازه هستن رو با تیر بزنید
یونجون فریاد زد
- کوتوله ها، با تبرهاتون پشت دیوارها کمین کنین...سریع!
ایون وو دستور داد
- خون آشام ها از دروازه بیرون برید، جلوی دروازه صف بکشید تا نتونن وارد بشن
جونگکوک به گونه اش نزدیک شد و دستور داد
- گریفن و پگاسوس ها تبدیل بشن برای حمله گلوله های آتشی، سانتورها و یونی کورن ها از دروازه محافت کنید یالا...
جکسون نگران غرید
- گرگینه ها تبدیل شن هر اورک و ترولی وارد قصر شد بکشید. از لوناتون محافظت کنید..
به محض دادن دستورها، قبل اینکه کسی بتونه کاری انجام بده
فریادهای بلند دیگه ای به گوش رسید
- داخل شدن...
- شرورها داخل قصرن. تعدادشون خیلی زیاده...
- اونا دنبال لونا میگردن!
ایون وو با سرعت سمت بکهیون رفت دستشو کشید اونو از آغوش چانیول به طرف خودش آورد و به خودش چسبوند. رو به بقیه پرسید
- باید چیکار کنیم؟!
چانیول با اخم غلیظی از کار خون آشام جوابش داد
- باید چند نفر بکهیون رو از اینجا ببرن...
ایون وو سریع پیشنهاد داد
- من میبرمش! نمیتونن بهم برسن، سرعتم زیاده
جکسون هول شده گفت
- نمیشه ایون وو! تو باید بمونی، تو الان آلفای کل هستی
یونجون مثل همیشه توی این شرایط منطقی فکر کرد
- بکهیون باید همراه چانیول و جونگکوک بره! ما سه نفر برای کمک میمونیم...
ایون وو عصبی از بودن چانیول کنار بکهیون مخالفت کرد
- نمیشه!
یونجون حرصی از بی عقلی پسر بهش توپید
- احمق نباش ایون وو! جونگکوک پرواز میکنه میتونه فراریشون بده، چانیول باید بره چون میتونه از بالا با کمانش از بکهیون مراقبت کنه! جز اون کسی نمیتونه از کمان استفاده کنه...و مهمترش اینه که باید باهم باشن! یادت رفته بکهیون نمیتونه زیاد از چانیول دور بمونه؟! اون هنوز با تو پیوند نخورده!
YOU ARE READING
Dark Luna
Fanfiction👑عنوان: لونای تاریکی 👑کاپل: چانبک 👑ژانر: سوپرنچرال فانتزی رمنس اسمات امپرگ انگست 👑نویسنده: golabaton 👑وضعیت: کامل شده 💌✂️خلاصه بکهیون انسانی که ناخواسته به عنوان لونای جدید انتخاب میشه. از بین پنج آلفا، پارک چانیول به عنوان جفتش انتخاب میشه...
