بکهیون برای نجات از دست ارباب تاریکی در به در دنبال جفت حقیقیش میگشت.
احتمال میداد اگه کسی رو مارک کنه دیگه جادوگر بیخیالش میشه،این کسی میتونست هرکی باشه اما مثل هر آلفای دیگه ای دوست داشت جفت حقیقیش رو مارک کنه و بقیه عمرشو با شخصی که قلبا نسبت بهش احساس نزدیکی میکنه، بگذرونه...
ولی همه تلاش هاش برای پیدا کردن جفت حقیقی بی نتیجه بود!جفت حقیقی یک گرگینه احتمال داشت از هر گونه ای باشه!
در دسته گرگینه ها، تمامی مردها آلفا و تمامی زن ها امگا بودند...آلفاها با دیدن جفت حقیقیشون، تصویرهای گذرایی از آینده رو در کنار جفتشون میدیدند و به این صورت جفت حقیقیشون رو میشناختند و نشونه گذاریش میکردند.
اما برای امگاها به نحوه دیگه ای بود...
امگاها وقتی برای اولین بار با جفت حقیقی خودشون رو به رو میشدند، گرگ وجودشون بیدار میشد!
گرگ بیدار شده، همه تلاشش رو میکرد تا امگا حس نیاز و وابستگی شدیدی به جفت یا همون آلفا پیدا بکنه...گرگینه ها جفت خودشون رو مارک میکردند و با اینکار پیوند ابدی بین خودشون به وجود میاوردند. یعنی تا وقتی اون مارک وجود داشت هیچکدوم از اون دو نفر نمیتونستند با کس دیگه ای باشن!
اگه برحسب اتفاق جفت حقیقی یک گرگینه امگا، از گونه غیر گرگینه( الف، کوتوله، انسان، پری، خون آشام) میبود، این امگای گرگینه بود که مارکی روی آلفاش میگذاشتو پیوند ابدی بین خودشون میبست. چون اون آلفاها قابلیت مارک گذاشتن رو نداشتند...
در غیر این صورت مسئول اصلی مارک گذاشتن رو جفت، آلفاهای گرگینه بودند!
بکهیون روزی خسته از گشتن های بی نتیجه اش، در اوج عصبانیت یک نامه بینهایت گستاخانه برای جادوگر نوشت و با دادن نامه عجیبش به رییس پک مظلومانه از گرگینه تقاضا کرد نامه رو به دست ارباب تاریکی برسونه...
ولی خود بکهیون هم میدونست هیچ کس نمیتونه مستقیم پیش ارباب تاریکی بره!
این نامه انقدر دست به دست شد تا در نهایت به ترول فرمانده، سلادن رسید و راهی قصر سانتی ور شد...چانیول نگاه خشمگینشو روی نامه ثابت نگه داشته بود. اینکه بکهیون از عمد نامه اش رو روی یه برگه ساده نوشته و حتی بدون هیچ تا زدن یا بسته بندی برای ارباب تاریکی فرستاده بود فقط یک معنی داشت! پسرک از قصد میخواست وقتی نامه دست به دست میچرخه تا به مقصد برسه، توسط تک به تک افراد خونده شه! پسر گرگینه کاملا به نتیجه ای که میخواست رسیده بود...
محتوای نامه دهن به دهن چرخیده و
اینکه پسر منتخب، با بی ادبی تمام ارباب تاریکی رو رد کرده، توی تمام قلمروها پیچیده بود!!!یونا همونطور که به چانیول عصبانی خیره بود سعی میکرد لبهای کش اومدشو جمع کنه...تمام یک ساعت گذشته که چانیول از خشم نمیدونست چیکار کنه، یونا خندیده بود!!!
YOU ARE READING
Dark Luna
Fanfiction👑عنوان: لونای تاریکی 👑کاپل: چانبک 👑ژانر: سوپرنچرال فانتزی رمنس اسمات امپرگ انگست 👑نویسنده: golabaton 👑وضعیت: کامل شده 💌✂️خلاصه بکهیون انسانی که ناخواسته به عنوان لونای جدید انتخاب میشه. از بین پنج آلفا، پارک چانیول به عنوان جفتش انتخاب میشه...