ووت و کامنت فراموشتون نشه🥺💚
✦✦✦"گم شدی؟" صدای بم و عمیقی به گوشش رسید که باعث شد تمام بدنش بلرزه.
لویی سرش رو به سرعت بالا آورد و نگاهش به لرد استایلز افتاد که با نگاهی خیره و پر تنفر بهش زل زده بود. صدای آلفا، درست مثل عطر تنش، عمیق و تاثیرگذار بود. اون مرد یکی از فریبندهترین افرادی بود که لویی تا اون موقع باهاشون برخورد کرده بود.
تمام اعضای خانوادههای اشرافی، از جمله آلفاها، نرمی و ظرافت خاصی رو از خودشون نشون میدادند؛ اما آلفای مقابلش اینجوری نبود. اون مرد رفتار خشنی داشت و حتی تلاش نمیکرد تا مخفیش کنه. حضورش توی هر مکانی باعث میشد توجه همهی افراد روی اون باشه، انگار که اون مرد تنها آلفای توی جمع بود. این چیزی بود که باعث میشد لویی زانوهاش سست بشه و نمیتونست بفهمه که این سستی بخاطر ترسه یا پای چیز دیگهای وسطه.
"من- خب-بله... آم" سعی کرد به سرعت بهونه قابل قبولی رو جور کنه. "داشتم توی شهر میگشتم و خب... آم... این اطراف قدم میزدم که یهو سر از اینجا در آوردم."
نفس آروم اما عمیقی کشید و سعی کرد تا اضطرابش رو کنار بزنه و تاثیری که اون آلفا روش داشت رو نادیده بگیره. چیزی که امگا بهش فکر نکرده بود عطر بدن دوک بود که ذره ذره ریههاش رو پر میکرد و از درون تک تک سلولهاش رو مورد هدف قرار میداد و تمام حواسش رو از کار میانداخت.
لرد ابرویی بالا انداخت. "و با یه لباس زنانه داشتی شهر رو میگشتی؟" با لحن بدون حسی پرسید.
لویی مطمئن بود که سرخی گونههاش با چراغهای توی خیابون کاملا برابری میکنه. "خب این هم یه توضیح خیلی ساده داره." همونطور که داشت زیر نگاه خیرهی لرد استایلز آب میشد با صدای آرومی گفت."وقتی که داشتم توی شهر میگشتم یه نفر یه مایعی روی لباسم ریخت. احتمالا آب بود، بله... احتمالا فقط آب بود. نکته اینه که تمام لباسم خیس شد و شما قطعا میدونید که بدن انسان چقدر ضعیف و حساسه، مخصوصا بدن ما امگاها! و خب من اینجا از یه نفر درخواست کردم که بهم یه لباس قرض بده و خب این تنها لباسی بود که در دسترس بود."
"ازم میخوای باور کنم که این لباس زیبا رو اینجا از یه فاحشه گرفتی؟" دوک با لحن سردی پرسید.
اخمی روی صورت لویی نشست، اصلا از لحن تحقیرکنندهی آلفا خوشش نیومده بود."میخواید بگید فکر نمیکنید کسی اینجا در حدی خوش سلیقه باشه که بتونه چنین لباسی بخره؟ این فقط یه پارچهی رنگیه آقای استایلز، کمدیِ داستایوفسکی که نیست! نیمی از کسانی که اینجا هستند همنشین اعضای سلطنتی هستند، فکر نمیکنید بعضی از اونها چنین لباسی رو هدیه گرفته باشن؟ خود شما مطمئنا یه چیزهایی به عنوان هدیه بهشون تقدیم کردید. فقط چون پولدار نیستند دلیل نمیشه که نتونن چیزهای قشنگ بپوشن، عالیجناب!"
YOU ARE READING
Lunar Waltz [L.S]
Fanfiction[ C o m p l e t e d ] + ازم میخوای یه آلفا رو اغوا کنم؟ - در واقع ازت میخوام با یکیشون ازدواج کنی. •امگاورس✓ •Persian Translation #1 in HarryStyles #1 in HarryandLouis #1 in Persiantranslation #1 in Stylinson #1 in Larry #1 in Tomlinson #1 in S...