دست النا پشت گردنم قرار گرفت و لب های تشنمون روی هم فرد اومد
هر دومون مثل تشنه ای که به اب رسیده باشه با وجد لب های همدیگه را میبوسیدیم
اولین بوسم
بدون اینکه نفس بکشیم لب های همدیگه را زندانی کرده بودیم و ول نمیکردیم
مک محکمی به لب های هم زدیم بدون اینکه بخوام ولی بی اراده برای نفس کشیدن ازش فاصله گرفتم
چشم هام را که بسته بودم را باز کردم و به چشم هاش نگاه کردم چشم هایی که توش میشد احساس را توش دید چشمایی انعکاس خودم را باز تاب میکرد
النا:مطمعنی بعدا قرار نیست لقب این بوسه را انتقام بگیره مگه نه ؟
ساینا:مطمعنن قرار نیست همچین چیزی بگیره درضمن تو بهم گفته بودی بهم مهلت شناخت بدیم مگه نه؟ نکنه نظرت عوض شده؟
بعد اخرین جملم اخمی روی پیشونیم نشست که باعث شد النا تک خنده ای بکنه
دستش را بالا اورد و اروم روی گونم گذاشت
النا :مصلمن نه .پس بیا واقعا با هم باشیم تا بتونیم اروم اروم همدیگه را بشناسیم
با لبخندی که از حرفش روی لبم نشسته بود اروم سرم را به نشونه ی مثبت تکون دادم
النا با سرش اشاره به جایی که بودم یعنی توی اغوشش کرد و گفت
النا :هنوز میخوای اینجا بمونی ؟یادت نرفته که امروز یه جلسه ی مهم دارم و یک ربع دیگه شروع میشه و الان دیگه باید بریم
با این حرفش کمی بهم برخورد و دختر غد درونم بیدار شد
ساینا:هه التماسمم کنی اینجا نمیمونم
با اینکه بر خلاف میلم بود اومدم سریع از اونجا بلند بشم و بیام پایین که قبل اینکه این کارا بکنم دستای النا که دورم حلقه شده بود مثل حصاری دورم محکم تر شد و منا توی بغلش قفل کرد
با صدای زمزمه واری گفت
النا:اینجا برای توعه و هرموقع دلت بخواد میتونی اینجا باشی حالا هم بیا بریم جلسه .همه منتظرمونن خانوم کوچولو
و توی یه حرکت نا گهانی یه دستش را زیر پام انداخت و یکی را پشت کمرک گذاشت و در یک ان توی اغوشش بین زمین و هوا بودم
دستام را محکم دور گردنش حلقه کردم
به سمت اتاق جلسه ی بزرگ شرکت به راه افتاد توی ره اتاق کار تا اتاق جلسه همه نگاه ها سنگین تر شده بود حتی منشی ارشد و دوتا منشی دیگه که بعد بیرون اومدن از اتاق پشتمون به راه افتادن با لبخند های ریز درموردمون پچ پچ میکردن
YOU ARE READING
Challenge = life
Randomوضعیت : کامل شده خلاصه:یه نامزدی اجباری برای دوتا دختر از طرف خانواده هاشون که منجر به اشنایی این دونفر و همخونه شدنشون میشه و اتفاقات بینشون رخ میده و ... بخونید شاید دوستش داشته باشین به هرچیزی یه شانس برای نشون دادن خودش بدین *پایان یافته*