Part 24

211 30 5
                                    

*این پارت اسمات می باشد *اشخاصی که دوست ندارند میتونن نخونن و پارت بعدی را بخونن*

داستان از زبان ساینا 

النا با احتیاط تمام باهام رفتار میکرد 

ناز و نوازش هاش 

بوسه های داغش روی پوستم 

انگشتاش که اروم موهای توی صورتم را پشت گوشم میداد و نوازشم میکرد 

دستش را اروم پشت کمرم برد و روی زیپ لباس گذاشت 

دریک عان توی خودم رفتم 

واقعا اجازه ی این کار را بهش میدم ؟اونم منی که. 

با صدای قلم به خودم اومدم

تو اونا دوست داری و اونم تورا دوست داره 

مگه چیزی بالاتر از اینم هست 

کمرم را اروم بالا اوردم تا راحت تر بتونه لباس را از تنم بیرون کنه 

با نگاه داغ و پر از دوست داشتنش لپ هام برای بار هزارم رنگ گرفت و ضربان قلبم بیشتر شد 

 فکر کردن را رها کردم و دستم را به سمت لباسش بردم و در حین بوسه های داغمون لباسش را کامل باز کردم و از تنش در اوردم 

به بدن خوش فرمش نگاه کردم که با یه شلوار و سوتین مشکی جلوم بود 

سریع ازم جدا شد و همون دو تیکه ی دیگه را هم در اورد و با یه شورت روم خیمه زد 

روم خیمه زده بود و به چشمام زل زده بود 

صدای بم و لرزونش تنین انداز اتاق ساکت و پر هیجان شد 

النا:بهم اجازه میدی که داشته باشمت ؟

با لبخندی از ته دلم دستام را دورش حلقه کردم و توی چشماش زل زدم 

شاید اولین چیزی بود که از بچگی فقط از روی حوس های بچه گانه نمیخواستم اونم النا و عشق و علاقش بود 

سانا:من برای توعم توهم برای منی .هیچ وقت به هیچ کسی نمیدمت 

با این حرفم لبخندی از ته دل روی لباش نشست شیرین و خواستنی 

النا:ساینا واقعا منا عاشق خودت کرد دیگه هیچ وقت نمیتونی از دستم در بری 

سوم شخص 

شاید هیچ کس غیر از خودشون معنی و درکی از جدیت اون حرف های بینشون نداشتن و بعضی ها شاید فکر میکردن اون حرف های فل بداهه توی عشق بازیه ولی برای اون دو نفر همه چیز فرق داشت 

Challenge = lifeWhere stories live. Discover now