part3

599 148 56
                                    


با حس سوزش بد قفسه سینم از خواب بیدار شدم، نفسم گرفته بود و نمیتونستم درست نفس بکشم! میخواستم یه نفرو صدا بزنم ولی صدایی از گلوم خارج نمیشد...
یکم زور زدم و از جام بلند شدم که سرم گیج‌ رفت و سیاهی مطلق چشمامو گرفت.

با صدای پچ پچ چند نفر بالای سرم چشمامو باز کردم و دیدم دکتر ولیسون و پدرم بالای سرمن و دارن حرف میزنن و با بهوش اومدن من توجهشون به من جلب شد که قلبم تیر بدی کشید و صورتم در هم شد :

- لویی آروم باش، داروها چند دقیقه دیگه آمادست.

چنگی به سینم زدم که در اتاق باز شد و خدمتکار با یه سینی وارد اتاق شد و اونو به دکتر داد رفت!
دکتر فنجونو پر از اون دارو کرد و پدرم کمک کرد بشینم و دارو رو بخورم...
با خوردن دارو و تلخی که داشت باعث شد ازش خوشم نیاد ولی مجبور بودم بخورم؛
دارویی که النور درست میکرد خیلی خوش طعم تر از این بود...

حس کردم نفسم راحت تر شد و بهتر میتونستم نفس بکشم که لب زدم :

- کی این دارو رو درست کرده؟

دکتر که تعجب کرد به پدرم نگاهی انداخت و جواب داد :

- یکی از خدمع چطور؟

- هیچی فقط النور خیلی بهتر درست میکرد.

با این حرفم دکتر چشماش گرد شد!

- النور چطور این دارو رو درست میکنه اون یه خدمتکار سادست.

- نمیدونم فقط بعضی وقتا که قلبم درد میگرفت بهم میداد

پدرم عصبانی شد و با فریاد ادامه داد :

- مگه بهت هشتار ندادم که با این دختر حرف نزنی

- بعد از دستورتون دیگه حرف نزدم

- لویی تو اخر مجبورم میکنی تنبیهت کنم

- پدر من سرپیچی نکردم.

دکتر از ماجرا خبر داشت ولی بخاطر من حرفم رو تایید کرد که پدر لبخندی زد و کنارم نشست.

- افرین پسرم

لبخند فیکی زدم و از جام بلند شدم و روبه پدر ادامه دادم:

- میخوام امروز به پشت کاخ برم اگه میشه نایل رو دعوت کنین دلم براش تنگ شده

- نایل و پدرش درگیر مسائل کشورشونن پسرم ولی شاید شاهزاده وقتی داشته باشه که با تو بگذرونه.

- ممنون که بهش میگین بیاد

- برین و شاهزاده و نایل و به اینجا بیارین.

سرباز اطاعت کرد و اتاق رفت بیرون و پشت سرش پدر با لبخند از اتاقم بیرون رفت که نفش راحتی کشیدم و سمت کمدم رفتم و لباس مخصوصمو پوشیدم...

از اتاقم بیرون رفتم و از در پشتی به پشت کاخ رفتم و روی میز شطرنجی که اینجا ساخته شده بود نشستم و مهره های شطرنج رو سر جای درستشون چیشدم که صدای آشنایی از پشت سلام کرد که برگشتم و با دیدن نایل از جام بلند شدم و بغلش کردم :

Black Fever (L.S)Where stories live. Discover now