ببخشید تاخیر داشتیم من برام اتفاقای خوبی نیوفتاد
و واقعا ناجور بودم حالا گذشته...برادوستاتون شیر کنین تا اونام بخونن...
.
.
.
.
.بعد از چند دقیقه چرخیدن تو قصر برای رد گم کردن اینکه من هنوز بیدار نشدم رفتم سر میز صبحونه و با دیدن لویی توی راس تعظیم کردم :
- صبحتون بخیر سرورم
- ممنون هری.
خواستم بشینم که لویی مانعم شد و به صندلی کنار خودش اشاره کرد :
- بیا اینجا بشین هری
اونجایی که لویی بهش اشاره داشت برای مقام دوم قصر بود، ولی من هیچ مقامی نداشتم.
- اما سرورم اونجا برای مقام دومه
لبخندی زد و ادامه داد :
- درسته تو از امروز مشاور منی.
میدونستم صورتم از ذوق زدگی قرمز شده و تعظیم کوتاهی کردم و تشکر کردم :
- ممنون سرورم تمام تلاشمو برای کمک به مردم و کشورم انجام میدم.
سمت صندلی کنار لویی قدم برداشتم که زین هم به جمعمون ملحق شد و تعظیم کرد و سر جای خودش نشست!
- عالیجناب دیشب به مسائل مالی رسیدگی میکردم، مردم سطح پایین تر که کشاورزی و دامداری میکنن باید نثبت به مردم شهر مالیات کم تری بدن چون اینطوری بهشون فشار میاد.
- هر کاری لازمه برای رفاه مردم انجام بده زین و راستی هری.
سمت من چرخید و ادامه داد :
- تو به عنوان مشاور من باید توی شهر یه چرخی بزنی، میخوام از مشکلاتشون با خبر بشم تا بهتر بتونم رسیدگی کنم.
سرمو به نشونه ی تایید تکون دادم که یکی از سربازا با صدای بلند لویی و زینو صدا میزد و سمتمون اومد :
- عالیجناب منو ببخشید ولی باید یه چیزیو بهتون بگم.
لویی سمت سرباز برگشت و با استرس ادامه داد :
- چیشده؟
- جنازه ی یکی از خدمتکارا توی باغ پشتی مابین بوته ها پیدا شده بود، ولی نوع مرگش خیلی وحشتناک بود، گردنش جای دوتا سوراخ داشت و همینطور کامل خونی و زخمی بود.
لویی با ترس به اون سرباز زل زد و از جاش بلند شد و سمتش رفت :
- نشونم بده.
زین همراه لویی دنبال اون سرباز رفتن و من از ترس داشتم توی صندلیم فرو میرفتم ولی به اجبار از جام بلند شدم تا عادی تر جلوه بدم!
𝐋𝐨𝐮𝐢𝐬
به جنازه ی روبه روم زل زده بودم و با وحشت بهش نگاه میکردم، کار همون موجودی بود که منو اذیت میکرد!
همینطور که به جنازه با وحشت نگاه میکردم هری اومد و با دیدنش تعجب کرد :

CZYTASZ
Black Fever (L.S)
Historyczne- I think a piece of the moon that is not in the sky in your hair. - فکر میکنم تیکه ای از ماه که تو آسمون نیست توی موهای توعه لویی. ---------------------------------------- 1660 - London Sad End Complete بر اساس یک سلسله ی واقعی Vampair-Historical L...